گفته بودند به ما: می کشد در همه کس غم نان ایمان را
در شبی سرد چو مرگ که هوا می لرزید و تن خسته شهر بستر برف زمستانی بود راهی خانه شدم. من -گرسنه- پدرم را دیدم که در آن ظلمت سرد با یخ حوض قدیمی حیاط جنگ سختی می کرد تا ز خون دشمن بعد از آن جنگ وضویی سازد پدرم -بی که کلامی گوید- گفت با من: پسرم! چاره مشکل ما ایمان است.
۲ نظر:
گفته بودند به ما:
می کشد در همه کس
غم نان
ایمان را
در شبی سرد چو مرگ
که هوا می لرزید
و تن خسته شهر
بستر برف زمستانی بود
راهی خانه شدم.
من -گرسنه-
پدرم را دیدم
که در آن ظلمت سرد
با یخ حوض قدیمی حیاط
جنگ سختی می کرد
تا ز خون دشمن
بعد از آن جنگ وضویی سازد
پدرم -بی که کلامی گوید-
گفت با من: پسرم!
چاره مشکل ما
ایمان است.
«سید حسن حسینی»
وای این دقیقاً وضع این روزهای منه... یه چیزی کمه به نام ایمان که آرومم کنه و تمام این روزها شده شک و بیاعتمادی و هی آشوب بیشتر میشه
ارسال یک نظر