سه‌شنبه، مهر ۱۴، ۱۳۸۸

مرزی هست؟

مرزی هست میان آزادی و هرزگی؟ نیست؟
البته منظورم از آزادی، آزادی نیست. چون آزادی معمولا آنها را می گویند که به پارامترهای بیرونی مربوط ترند. من منظورم از آزادی این جور آزادی ست که آدم ها خودشان برای خودشان قائل می شوند، یا نمی شوند. یعنی شاید بی قیدی نام مناسب تری باشد برایش
میان بی قیدی و هرزگی مرزی هست آیا؟
آدم ها معمولا بی قیدی را دوست دارند اما از هرزگی می ترسند، می گریزند، می پرهیزند
اصلا آدم هایی که ما هرزه می دانیم لزوما آدم های بی قیدی هستند؟
یعنی این دوتا به هم مربوطند؟ یعنی یک جاهایی بی قیدی را هرزگی می نامیم؟ یعنی همان است؟ بخشی از همان است؟ بی قیدی اصولی دارد که اگر از آنها تخطی کنیم هرزگی کرده ایم؟
حالا یعنی من دارم برای موضوع آلترنتیو تولید می کنم تا شما با کریتریای خودتان بسنجید.
یعنی هرکس با کریتریای خودش؟ هرکس دنیای خودش؟ خدای خودش؟ قانون خودش؟
پس هرزگی مان را کسی نمی تواند بفهمد جز خودمان
پس حواسمان باشد
به خودمان
.

هیچ نظری موجود نیست: