چهارشنبه، مهر ۱۵، ۱۳۸۸

من آن نگین سلیمان به هیچ نستانم

امروز از آن روزهای ساکتانه ام
.
بس که کلمات ناقص اند برای امروزم. بس که حجم ندارند، شکل نمی گیرند.
بس که من امروز زیادم. سرریزم، قل قل می کنم مدام
بس که حساس شده ام روی واو به واو کلمه ها
بس که تمام حروف به نظرم اضافه اند. حتی یک نفس عمیق، حتی یک سلام، حتی نگاهی که حرف دارد
.

هیچ نظری موجود نیست: