چهارشنبه، مهر ۱۵، ۱۳۸۸

يكي بردارد مرا ببندد به ديواري جايي

آدم گاهي مجبور است مسئوليت احساسش را بپذيرد. حالا گيرم همچين احساسي هم نباشد. يعني مي خواهم بگويم گمان نكنيد فقط عشق هاي آن چناني يا دوستي هاي اين چنيني مسئوليت پذيري مي خواهد، نه. كوچكترين تمايلي، كششي حتي اگر به يك جمله داري كه كسي نوشته، به عكسي كه كسي گرفته، حتي نه در اين حد كه عكس را بك گراند پي سي ات كني، يا جمله را به در كمدت بچسباني، در همان حد معمولي اينكه در فيس بوك لايكش كني. همين لايك كردن در فيس بوك لعنتي مسئوليت است. كمترين اش اين است كه هر كس، هر كامنت بي ارتباط به توي، محض يك لحظه خنده ي، مسخره ي.. يا اصلا هر كامنت جدي درست و حسابي كه گذاشت براي آن عكس، آن جمله؛ تو ايميلش را دريافت مي كني و بعضا مي روي مي خواني و خلاصه تا آن عكس يا جمله آنجا هست، تو پايت گير است برادر من
.


هیچ نظری موجود نیست: