سه‌شنبه، آذر ۱۰، ۱۳۸۸

دویدم و دویدم

بعضی مردها هستند که آدم در کنارشان زن تر می شود
بعضی مردها هم هستند در عوض، که اصلا می کُشند هر آنچه زنانگی که در آدم هست. بس که خودشان می نشینند در نقش زن بودن. بس که سکوت هایشان جانکاه می شود؛ بس که نمی دوند؛ بس که می دوانند و می دوانند و می دوانند، که اصلا فرصتی نمی ماند برایت تا گاهی گم و گور شوی. فرصتی نمی ماند برای بعضی مکث هات، برای بعضی ندیدن هات، بعضی دیر شنیدن هات. فرصتی نمی ماند که زن باشی در کنارشان، که سوزنِ پرگارشان شوی؛ که بنشینی و بدوانی
بعد اگر دوستشان داشته باشی، مدتی می دوی باهاشان، می دوی تا داشته باشی شان. اما اینجاست که می بینی بودنشان انگار یک چیزی کم دارد. که او هست، صدایش، نگاه اش، آغوش اش.. اما هنوز چیزی کم است. راضی نیستی. شاد نیستی. خوشبخت نیستی. چون زنانگی ات کمرنگ می شود. چون دویده ای. چون خسته ای از دویدن. چون او خسته می شود از ندویدن.

بالاخره یک روز یک زن باید بردارد برایشان بنویسد که دواندن نقشِ مردانه نیست.
که رهایم کن
تا بدوانم ات
.

۵ نظر:

ناشناس گفت...

خیلی از زن ها نمی توانند بدوانند، یا کسی را که آرزو دارند برایشان نمی دود.
یا می بینی اصلا اصول دواندن را بلد نیستند.

ناشناس گفت...

خیلی از زن ها نمی توانند بدوانند، یا کسی را که آرزو دارند برایشان نمی دود.
یا می بینی اصلا اصول دواندن را بلد نیستند.

R A N A گفت...

همه زن ها نمی تونن همه مردها رو بدوانند
همه مردها نمی تونن برای همه زن ها بدوند
این هم جزو قانون بازیه
اینه که باید گاهی قبول کرد که فلانی آدمِ تو نیست

ازلی گفت...

روزی که دویدن و دواندن را تقسیم می کرده اند ، برخی ها غیبت داشته اند یا سر کلاس خوابشان برده است خوب یاد نگرفته اند.انسان جائز الخطاست.( حاج آقا فرمودند ممکن الخطاست نه جایز الخطا )، به چشم حاج آقا.انسان ممکن الخطاست

MaaNoo گفت...

من خسته م از دویدن..