پنجشنبه، آذر ۲۶، ۱۳۸۸

حافظ

یک دو جامم دی سحرگه اتفاق افتاده بود/ وز لب ساقی شرابم در مذاق افتاده بود
از سرِ مستی دگر با شاهد عهد شباب/ رجعتی می خواستم لیکن طلاق افتاده بود
در مقامات طریقت هرکجا کردیم سیر/ عافیت را با نظر بازی فِراق افتاده بود

۱ نظر:

مهرداد شهابی گفت...

لازمه امروز تو رو ببینم
دستِ خودم نیست، بگو کجایی
چیز ِ عجیبی شده این فاصله
تلخ تر از فاجعه ی جدایی
ـــــــــــــــــــــــــ
رعنای خواهر، یه فالِ دیگه بگیر... ـ