پنجشنبه، دی ۲۴، ۱۳۸۸

کجا رفتند آن روزها؟

آن روزهای دور دور دور، که در گرمای طاقت فرسای جنوب، بی خیال همه دنیا در محوطه بیمارستان می دویدیم و بازی می کردیم، بازی؟ جنگ بازی، دوچرخه سواری، لِی لِی، قایم باشک، اِستُپ هوایی،... ما؟ مسافر بودیم همه. دخترکانِ پزشکان طرحی، مقیم در خانه های سازمانی بیمارستان یا زهرا. آن روزها هیچ فکرش را می کردیم که حالا یکی مان بشود خانم دکتر و برای طرح برگردد به همان شهر کوچک که در و دیوارش بوی شیطنت های کودکی مان را می دهد هنوز؟ که در یکی از همان خانه های قدیمی ساکن شود؟ که بعد از سال ها بی خبری، برای بقیه اس ام اس بفرستد که هی! من حالا دوباره سرِ همان تپه خاکی مشرف به خانه هامان ایستاده ام
کجایید شما پس؟
.


هیچ نظری موجود نیست: