دوشنبه، دی ۱۴، ۱۳۸۸

از این دل دَردانه های بی پناهانه ی ریختِ مِیت سازانه ی زندگی به هم ریزانه ی همراه با لرز و کابوس های شبانه ی تپش قلب دارانه ی بغض آلوده ی دخترانه.. به کجا می شود پناه برد؟
.


هیچ نظری موجود نیست: