شنبه، بهمن ۰۳، ۱۳۸۸

دوستی ما

دیدی بچه هایی که برای تعطیلات میان ایران، بعدش که برمیگردن، یکی دو هفته اول همه اش یه جور بدی کلافه ان؟ یه جورایی دَمَغ ان انگار، بی حوصله و دلتنگ و معمولا ولو توی نت و
بعد دیدی وظیفه انسانی خودت می دونی که کمک کنی حالشون بهتر شه؟ سرشون لا اقل برای چن دقیقه گرم شه؟ تایید کنی شون که زندگی ت خیلی رو حسابه و راه درستی رو رفتی و چه و چه و چه
فکر کن درحالِ اسکایپ با یکی از بچه ها درچنین موقعیتی بودم، بعد طرف ازاین پسرهای شنگولِ همیشه توی فاز کل کلی بود که نه ادبیات دوست دارن نه عکس. بعد خب من چطوری می تونم ارتباط برقرار کنم با کسی که دلتنگ و غمگین و بی حوصله است و نه کلمه دوست داره نه دوربین؟ ؟
من راهی ندارم جز اینکه سعی کنم ادبیاتِ مخصوص اون آدم رو پیدا کنم و باز از راهِ خودم باهاش ارتباط برقرار کنم! این بود که وقتی گفت خوابم هنوز تنظیم نشده و حسِ درس هم ندارم و حوصله ام حسابی سر میره، فرصت رو غنیمت دونستم و لینک وبلاگ براش فرستادم. بعد خب باید وبلاگی می بود که اینجور آدمی دوست داشته باشه. از این وبلاگ های پسرونه (یعنی نویسنده اش پسرباشه) که هرروز آپ می شن با کلی مینیمالِ خوب. از این وبلاگ هایی که سرحال کنه، نبره توی فاز دپرسیون و دلتنگی و اینا. بعد فکر کن از هر بیست تا پُست این وبلاگ، شاید یکیش بی ادبی باشه. ولی خب، اون یکی خیلی بی ادبیه. کلا این جور وبلاگیه دیگه.
لینک رو که فرستادم دیدم صداش در نمیاد، رفتم توی صفحه دیدم اوپس!!!!!!!! دقیقا یکی از همون پست ها بالای صفحه ست! خب چی داره آدم بگه این جور وقتی؟؟ با کسی که حالا صمیمی هم نیستی اصلا. اولین بار هم شاید باشه که دارین این مدلی، یعنی آدم وار، گپ می زنین.
آدم می تونه مثل من به روی خودش نیاره که صفحه رو باز کرده، خیلی عادی بگه: فقط نویسنده اش گاهی، به ندرت، یه کم بی ادبی می نویسه. دیگه من مسئولیتی قبول نمی کنم. از چشم من نبین.
بعد فکر کن طرف اول کلی بخنده، بعد بگه از چشم تو که نمی بینم، اما با این حرفی که زدی از این به بعد هر وقت یه پست بی ادبی اینجا بخونم یاد تو می افتم.
گفتن نداره ولی، منم از اون روز به بعد هر پست بی ادبی که توی اون وبلاگ و هر وبلاگ دیگه می خونم، یاد اون آدم می افتم
این شد که ما دوتا شدیم دوستای بی ادبی هم دیگه
.

۳ نظر:

فروغ گفت...

یعنی من عاشق دوستای بی ادبیم هستم. یکیش نگاره. نمی دونم می شناسیش یا نه. اما من عاشق بی ادبیای بین خودمونم.

R A N A گفت...

ام... الان مطمئن نيستم كه مي شناسم يا نه فروغ
ولي من اعتراف مي كنم كه تا به حال دوست اين همه بي ادبي نداشته ام!
;)
و بيشتر از اينكه عاشقش باشم معذب ام! از اينكه رابطه فرهيخته آدم‌وارمون چطور يكهو به يه رابطه بي ادبي ارتقا پيدا كرد
.
عوضش عاشق تو و تمام دوستي هات هستم در بست
بوس
بوس

sally گفت...

khob hala begoo key mikhay jam koni biay US pisham??? :*