جمعه، دی ۱۱، ۱۳۸۸

بس که تکراری نمی شود

حالا بعد از عمری وبلاگ نویسی و مالکیت چهار، پنج وبلاگ اعم از عمومی و خصوصی و نیمه خصوصی و چه و چه و چه... کارم به دفتر نویسی کشیده باز
یعنی کلماتی هست که فقط باید در همان دفتر کوچکی نوشت که همیشه همراهم هست. باید یک خودکار آبی بگیرم در دستم، باید زانوهام را جمع کنم توی شکم تا تکیه گاه دفترم باشد، باید خودکار را بلغزانم نرم روی خطوط؛ باید کیف کنم از بکارت احساسی که آن کلمات میان خطوط کاغذ می نشانند و من پشت جلد محکم دفتر پنهانشان می کنم.

می ترسم.
می ترسم از نقشِ این لبخند
بس که تکرار می شود، اما تکراری نه
.

۲ نظر:

مهرداد شهابی گفت...

اولاً که چه و چه و چه یعنی دقیقاً چی و چی و چی در این جا؟ آخه خواهر من شکسته نفسی هم حدی داره، بذار این ملت بدونن دست نوشته های کیُ می خونن! ـ

رعنا می خوای بگی بدون قلم و کاغذ هم می شه؟! وقتی نشستی تو اتوبوس، وقتی تو پیاده رو از کنار یه نشونه رد می شی، وقتی بالای کوهی، وقتی تو دلِ جنگلی، وقتی... :) ـ

R A N A گفت...

بی دفتر که نمی شه
اما دفترنویسی ها دیگه پابلیش نمیشن همه شون
منظورم این بود یعنی