کم ندیدهام که کسی دربارهی دیگری میگوید «بهش میگم ببخشید، باز گوش نمیکنه». طوری که انگار وظیفهی آن دیگری بوده که او را ببخشاید و نبخشوده.
چرا؟ گمان کنم نکته اینجا است که به ما یاد ندادهاند وقتی خطا میکنیم بگوییم «خطا کردم» یا «اشتباه کردم» یا چیزهایی از این دست. تصور کردهاند «ببخشید» معادلی شیکتر برای هم آنها است. حواسشان نبوده که وقتی میگوییم «اشتباه کردم» از خودمان حرف میزنیم و مسئولیت خطایمان را میپذیریم، اما وقتی میگوییم «ببخشید» داریم فعل امر به کار میبریم، موضوع را مربوط به آن دیگریای میبینیم که مخاطب ما است و حتا از او متوقع هم میشویم؛ طوری که انگار بخشودن وظیفهی او است.
+
.
چرا؟ گمان کنم نکته اینجا است که به ما یاد ندادهاند وقتی خطا میکنیم بگوییم «خطا کردم» یا «اشتباه کردم» یا چیزهایی از این دست. تصور کردهاند «ببخشید» معادلی شیکتر برای هم آنها است. حواسشان نبوده که وقتی میگوییم «اشتباه کردم» از خودمان حرف میزنیم و مسئولیت خطایمان را میپذیریم، اما وقتی میگوییم «ببخشید» داریم فعل امر به کار میبریم، موضوع را مربوط به آن دیگریای میبینیم که مخاطب ما است و حتا از او متوقع هم میشویم؛ طوری که انگار بخشودن وظیفهی او است.
+
.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر