گفتند ستاره را نمی توان چید
و آنان که باور کردند برای چیدن ستاره حتی دست دراز نکردند
اما باور کن
که من به سوی زیباترین و دورترین ستاره دست یازیدم
و هرچند دستانم تهی ماند
اما چشمانم لبریز از ستاره شد
ستاره های درونت را
در شب چشمانت رها ساز
و باور کن که عشق را هدفی نیست
آنچنان که بدست آید
در آغوش جای گیرد
یا در آینه چشمانت به تصویر نشیند
باور کن که عشق
خود همه چیز است
.
و آنان که باور کردند برای چیدن ستاره حتی دست دراز نکردند
اما باور کن
که من به سوی زیباترین و دورترین ستاره دست یازیدم
و هرچند دستانم تهی ماند
اما چشمانم لبریز از ستاره شد
ستاره های درونت را
در شب چشمانت رها ساز
و باور کن که عشق را هدفی نیست
آنچنان که بدست آید
در آغوش جای گیرد
یا در آینه چشمانت به تصویر نشیند
باور کن که عشق
خود همه چیز است
.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر