سه‌شنبه، خرداد ۱۱، ۱۳۸۹

این یک عذرخواهی رسمی ست

یکی، دو ماهی می شود که فرصت نوشتن ندارم هیچ. بس که ذهنم باید جای دیگری درگیر باشد و هست هم که اگر نباشد ضربه های جبران ناپذیر به زندگی کاریم می خورد. این است که خودم حتی رغبت نمی کنم یک بار از روی نوشته هام بخوانم. بس که انسجام ذهنی ندارند و بس که بی استدلال اند و بیشتر اوقات خواب آلوده و بی حوصله هم.
بعد؟ روی باکس نارنجی رنگ پابلیش پست که کلیک می کنم یک حس عذاب وجدان توام با شرمندگی خِرم را می چسبد. این است که گفتم تا خفه خون نگرفته ام برای همیشه، یک عذرخواهی رسمی در همین وبلاگ از کسانی که دنبالم می کنند کرده باشم به خاطر روزهایی که گذشت و روزهایی که باز تا یکی دو ماه ادامه خواهد داشت.
می دانم که راه دیگر و شاید حتی بهترش این است که ننویسم برای مدتی. اما دوست ندارم خودم را مجبور به ننوشتن کنم.
.

۶ نظر:

محـمد گفت...

اولا من به عنوان يكي از فن هاي وبلاگت نمي بخشم. ثانيا چرا اون پست قشنگت رو پاك كردي من دوستش داشتم. ثالثاً عذرت موجه نيست، واسه يكي بگو كه سرش شلوغ نيست!

R A N A گفت...

به خاطر شما که فن هستی و عذر ما رو هم نپذیرفتی. پستِ درفت شده احیا می شود
;)

محـمد گفت...

ایضا چشمک. خیلی ممنون.

s3m گفت...

برای همه پیش میاد!
سخت نگیر :دی

فروغ گفت...

تو حق نداری ننویسی! (ایکون عصبانیت)

golbonmol گفت...

من یک زمانی خیلی خودم را تهدید می کردم که ننویسم. هیچوقت اما نگفتم که نقاشی نکنم. اما هردو اش شد. با هم و بدون اینکه بفهمم. دستم خشک شد. حس خوبی نیست. زندگی خوبی نیست. بر هذر باش