یکشنبه، اردیبهشت ۱۲، ۱۳۸۹

شیخ دیوانه شده

ما در مملکتی زندگی می کنیم که بعد از اجرای اپرای عروسکی مولانا، همین طور که همه ایستاده ایم و دست می زنیم، پسر کناریم می گوید: شاهکار بود. باورم نمیشه همه عروسک-گردان هاش زن باشند..
من؟ فقط نگاهش می کنم.. چپ چپ طبیعتا!
دارد می گوید: نه!.. یعنی..
که دیگر نگاهش هم نمی کنم و به جایش به آقای کارگردان نگاه می کنم. مهم این است که آقای کارگردان باورش شده بود که تیم عروسک-گردانش می توانند زن باشند و حالا دختران شال پوش آن بالا ایستاده اند و
ما
همه
برایشان
کف می زنیم.
.

۳ نظر:

s3m گفت...

اینجاست که می کن مملکته دارم؟


من هر چند تا لایک برا اون کارگردان بزنم کمش ِه :دی

شنیدم این اپرا خیلی قشنگه
اجرای صحنه ای رفته بودی؟

منم دوس داشتم اگه می فهمیدم برم.

R A N A گفت...

آره خیلی قشنگه.
بابا کانون تئاتر فنی برای ما بلیط نیم بها گرفته بود که! چطور نفهمیده بودی؟ کلا هر تئاتری باشه بلیط میاره. من متاسفانه فرصت ندارم فعلا وگرنه همه اش رو می رفتم.
فکرکنم کانکس یه سربزنی بفهمی چی به چیه
;)

s3m گفت...

من پايينم

كانكس نميرم كه

خبر بدين خوب!