سه‌شنبه، فروردین ۰۳، ۱۳۸۹

بس كه حوصله‌ام سررفته، دلم تو را مي‌خواهد. خودِ خرت را

دوستان آدم دو دسته‌اند
آنها كه حرفت را بي كلام، از ته چشم‌هات مي‌خوانند
آنها كه حرفت را، حالت را، فكرت را.. با كلمات مي خوانند. از اينجا
كه دسته اول را تقريبا هرروز مي‌بيني
دسته دوم را معمولا هيچ وقت
خودم مي‌دانم. دسته سومي هم هست. كه مي‌خوانند و سرو كله‌شان هم گاهي برايت پيدا مي‌شود.. كه مي‌خوانند و گاهي تلفني زنگ مي‌خورد.. يا پستچي در مي‌زند.. يا چه مي دانم، سرت را از روي ميز كتابخانه بلند مي‌كني مي‌بيني اِ! با يك هديه از نوع كتاب و دفتر، جلويت سبز شدند
دلم امروز از اين دسته سومي‌ها مي‌خواهد
نبود؟
.

۶ نظر:

2nya گفت...

دسته سوم کم پیدا میشه،سخت پیدا میشه
انقدر نبودنش به ادم فشار میاره،که فقط یک راه میمونه واسه ادم.اینکه خودت بشی یک دسته سومی برای دیگران

شاهین گفت...

اون وقتا که فسقلی بودم همبازی نداشتم تقریبا و می گفتند همیشه سر خودم رو گرم میکردم. ولی وقتی دیگه کاری نداشتم و می گفتم مامان حوصله ام سر رفته! مامان میگفت: همش بزن تا سر نره! راست میگفت.
دسته چهارمی وجود دارند که در واقع فقط توی ذهن تو وجود دارند. تا به حال توی ذهنت دوست پیدا کردی؟! من آره !

R A N A گفت...

Donya>> گاهي لذت دسته سومي بودن كمتر از دسته سومي داشتن نيست
Shayan>> كتاب درخت زيباي من رو خوندي؟ بخون. فكر كنم در دوران كودكي همه از اين دوست هاي خيالي دارن يا داشته اند. من هم مطمئنم كه داشتم ولي هرچي فكر مي كنم يادم نمياد كه دقيقا كي بود و چي بود.. فقط يادمه از من خيلي بزرگتر بود. دوستي بود كه قدرت انجام هر كاري رو داشت. كارايي كه بچه ها نمي تونن انجام بدن

شاهین گفت...

نخوندم. بین خودمون باقی بمونه، من همین الان که دارم می نویسم یه دوست دارم توی ذهنم که حتی نامه نگاری هم می کردیم. به خدا راست میگم. مطلب «نامه» رو برای همین نوشتم! حیف که آخرین نامه زیر باران جا ماند

R A N A گفت...

اوه! جدي مي گي؟؟ ولي نميتونم باور كنم كه اين دوست خيالي برات مصداق خارجي نداشته باشه...هوم؟ با صداقت جواب بده ها...

شاهین گفت...

تا بحال بهش فکر نکرده بودم که میتونه یه مصداق واقعی داشته باشه! شاید هر تیکه اش رو از آدمهای اطرافم ساخته باشم. نمی دونم. حداقل خودآگاهانه این کار رو نکردم. ببین این یارو اصلا اسم نداره. قیافه اش هم معلوم نیست چه ریختیه! ما مدام در حال کنش و واکنش هستیم. و اصل داستان اینه که من رفتارهای احتمالیش رو سنتز می کنم!