شنبه، اسفند ۱۵، ۱۳۸۸

و كم‌كم بهش علاقه‌مند شدم
هيچ جمله‌اي ترسناك‌تر از اين نشنيدم تا حالا
والا
.


۶ نظر:

شاهین گفت...

یهو بهش علاقه مند شدم

این که ترسناک تره!!

R A N A گفت...

آخه موضوع اينه كه، معمولا وقتي كم كم به كسي علاقه مند مي شي، طرف از اولش اونقدر برات جذابيت داره كه يهو بهش علاقه مند شي، اما چندتا تيكِ اساسي داره كه جلوتو مي گيره. هي به خودت مي گي نه! نه! ولي كم كم... پيش مياد ديگه
به آدمي علاقه مي شي كه تيكِ تابلو زياد داره

شاهین گفت...

منظورت تیک عصبیه؟ یا رفتارهای خاص؟ عادتهای خاص؟
اگر تنها مشکل طرف اینه که تیک تابلو داره من محدودیتی برای علاقه مند شدنم نمی گذارم. به نظر من جذابیت لایه های سطحی اول رابطه کافی نیست. اتفاقا وقتی کم کم علاقه مند شی یعنی انگار که لایه های زیری برات جذاب بوده.
مشکل اصلی اینه که آدمها پیچیده هستند و هر روز به پیچیدگی شون افزوده می شه! البته این میتونه جنبه زیبایی شناختی هم داشته باشه.

月光 گفت...

به اندازه ی "تازه کم کم داره خوشم میاد" ترسناک نیست

R A N A گفت...

نه شايان منظورم تيك عصبي نيست. رفتارها و عادتها و عقايد خاصه. خيلي خاص كه مي دوني تو هيچوقت نمي توني باهاشون كنار بياي
اين لايه هاي زيري كه گفتي خيلي خوبه. نمي دونم. ولي به نظرم مياد وقتي يه چيزاي جذابتري اونجاها كشف مي كني، فقط داري تيك ها رو موقتا فراموش مي كني.

شاهین گفت...

عرض کنم که : آهان!!

با این حساب ممکنه یه روز چشمهاتو باز کنی و توی آینه خودت رو با همون تیکها پیدا کنی. این ترسناک نیست. وحشتناکه!!!