چهارشنبه، مهر ۰۱، ۱۳۸۸

دوست تر داشتم قهوه مي بودي

تو مثل آن ليوان هاي بزرگ چايي
اولش داغ داغ.. آخرش سرد سرد
دوست تر داشتم قهوه مي بودي
هرچند كوتاه و تلخ،
اما تا آخر گرم،
دوست نداشتم يخ كرده بماني.. دوست داشتم تمامت مي كردم، آن زمان كه هنوز گرم بودي
..
.

۵ نظر:

مهرداد شهابی گفت...

ای عشقِ داغِ داغ، ای بی قرار من
سرما زده به تو یا انتظار من؟

ــــــــــــــــــــــــــــــــ

چه می کنه این رعنا! هر چی گشتم یه لحظه ی اضافه هم توش پیدا نکردم. چه شروعی، چه پایان بندی خوشگلی. این پست رو به علاقه مندی های من اضافه کن خواهر.ـ

رایا گفت...

این جانب هم خواهر دوست شما ، رایا
بلاگ شما را بسیار بسیار دوست تر می داشتم. خوشحال شدم

رایا گفت...

ولی من الان که فکر میکنم میبینم که خوشحالم که یخ کرد و تمامش نکردم

ناهید گفت...

وقتی یه چیزی قراره تموم شه، می ترسم داغ داغ تمومش کنم. حتا اگه بدنم سردی آخرش گزنده س

Aida گفت...

چیزی که قراره تموم شه بذا سرد تموم شه، که خاطره داغ بودنش بعدا گند نزنه به تمام لحظه های داغ آینده آدم! البته بازم مطمئن نیستم ... !ء
:)