تو مثل آن ليوان هاي بزرگ چايي
اولش داغ داغ.. آخرش سرد سرد
دوست تر داشتم قهوه مي بودي
هرچند كوتاه و تلخ،
اما تا آخر گرم،
دوست نداشتم يخ كرده بماني.. دوست داشتم تمامت مي كردم، آن زمان كه هنوز گرم بودي
..
.
اولش داغ داغ.. آخرش سرد سرد
دوست تر داشتم قهوه مي بودي
هرچند كوتاه و تلخ،
اما تا آخر گرم،
دوست نداشتم يخ كرده بماني.. دوست داشتم تمامت مي كردم، آن زمان كه هنوز گرم بودي
..
.
۵ نظر:
ای عشقِ داغِ داغ، ای بی قرار من
سرما زده به تو یا انتظار من؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
چه می کنه این رعنا! هر چی گشتم یه لحظه ی اضافه هم توش پیدا نکردم. چه شروعی، چه پایان بندی خوشگلی. این پست رو به علاقه مندی های من اضافه کن خواهر.ـ
این جانب هم خواهر دوست شما ، رایا
بلاگ شما را بسیار بسیار دوست تر می داشتم. خوشحال شدم
ولی من الان که فکر میکنم میبینم که خوشحالم که یخ کرد و تمامش نکردم
وقتی یه چیزی قراره تموم شه، می ترسم داغ داغ تمومش کنم. حتا اگه بدنم سردی آخرش گزنده س
چیزی که قراره تموم شه بذا سرد تموم شه، که خاطره داغ بودنش بعدا گند نزنه به تمام لحظه های داغ آینده آدم! البته بازم مطمئن نیستم ... !ء
:)
ارسال یک نظر