سه‌شنبه، اردیبهشت ۰۷، ۱۳۸۹

من این همه نیستم

من کلا موجود بزرگ-نمایی هستم. یا می شود گفت پرِزِنتِر، یا هرچه. یعنی جوری که انگار یک ذره بین نصب باشد رویم همیشه. که یعنی وقتی همه فکر می کنند که دارم می میرم از عشق، من در حال مردن نیستم. وقتی همه فکر می کنند که دارم می میرم از خوشی، باز در حال مردن نیستم. وقتی همه فکر می کنند ته تنبل و بی عارم، آن ته تهش هم نیستم. وقتی همه فکر می کنند اوضاع پایان نامه ام خیلی درام است، این طور نیست واقعا و در این مورد خاص می توانم بگویم وضعیت خیلی به سامانی هم دارم. وقتی در تعیین سطح کلاس زبان می شنوم که شما حالا یک ترم برو در سطح آخر بنشین برای مرور، من کاملا در سطح متوسط هستم. وقتی می شنوم که ته اعتماد به نفسم، زانوهایم دارند می لرزند. وقتی می گویند درونت یک گرگ وحشی داری، من حتی گربه وحشی هم ندارم. وقتی رویاهایم را درچند قدمی م می بینم دورترند حقیقتا. وقتی خودم را نزدیک به تمام بدبختی ها می بینم، باز هم خیلی فاصله دارم.
یعنی نه خوشحالیم خوشحالی کامل است نه بدحالیم بدحالی حقیقی. یعنی کلا آنچه را که از من می بینید و می شنوید در 0.6 ضرب کنید، با تقریب خوبی می شود من.
چرا حالا؟ واقعا چرایی ش را هیچ وقت نفهمیدم
.

۷ نظر:

محـمد گفت...

شاهكار

شاهین گفت...

self-aggrandizement

s3m گفت...

حالا چرا 0.6 ؟

كلوريشنش از كجا اومده 0.6؟

R A N A گفت...

dreamer>> خيلي تابلو در حال روحيه دادني ها.. ;) ممنون
shayan >> هاها. آره. كلا سلف بهتره. گفتم تا كسي بهم نگفته خودم اعتراف كنم
s3m>> چراي‌اش رو نمي دونم كه. حالا ته تهش شصت و پنج درصد . چون شمايي

محـمد گفت...

تابلو در حال روحیه گرفتنم مازوخیست. اگه اینجوری فکر می کنی ننویسم

R A N A گفت...

dreamer>> چرا مي زني حالا خب؟ :) نه.
ب ن و ي س
ب ن و ي س
ب ن و ي س
ب ن و ي س
ب ن و ي س
ب ن و ي س
ب ن و ي س
ب ن و ي س
:D

golbonmol گفت...

وقتی می شنوم که ته اعتماد به نفسم، زانوهایم دارند می لرزند....in kheili khub bud. nemidunestam khossiat e moshtarak darim!!