دوشنبه، فروردین ۱۶، ۱۳۸۹

تاكيدش روي آسمان نيست

من كلا انسانِ ‌دهنده‌اي هستم. البته نه آن دهنده‌اي كه شما تصور مي‌كنيد. دهنده به معناي شِر و پابليش-كننده. كه يعني لذت شادي‌هايم را تنهايي دوست ندارم. حتي زيبايي غم‌ها را هم. كلا لحظه‌هايم را،‌ از هر جنس، دوست دارم شريك شوم. حالا اينكه اين دهندگي مي‌تواند خوب باشد، يا مخرب باشد، يا اگر خوب مهار نشود، روي اعصاب باشد و چه و چه و چه موضوعي‌ست كه خودش يك پست مجزا مي‌طلبد.
الان مي‌خواستم بگويم به عنوان يك انسان دهنده، يكي از بزرگ‌ترين لذت‌هاي كوچك زندگي من، شر كردن عكس در گودر است. يعني هر تصويري كه مسببات انبساط روحي‌ام را فراهم كند‌، بي وقفه پابليش مي‌شود.
اصلا انگار با همان پابليش كردن است كه تصوير كامل مي‌شود. كه همان لبخند گل و گشادي كه معمولا ازش حرف مي‌زنم، پهن مي شود روي صورتم.
امشب براي اولين بار، عكسي را دوست داشتم و دلم نخواست پابليش‌اش كنم. دوستش ‌داشتم و پنهان‌كردنم آمد. فولدرتوي فولدر ساختنم آمد. دستپاچه ذخيره‌ كردنم آمد و حتي حيفم آمد بگذارمش بك‌گراند دِسكتاپم. يعني مدام مي‌روم در آن فولدرهاي تو در تو و براي خودم نگاهش مي‌كنم. نگاهش مي‌كنم با خيال راحت كه حيفش نكرده‌ام. حرامش نكرده‌ام با سپردن به نگاه‌هايي كه نمي‌فهمندش. يعني مي‌خواهم تاكيد كنم كه دارم هي تنهايي نگاهش مي كنم و از اين تنهايي لذت بردن، لذت هم مي‌برم! حالا تازه دارم مي‌فهمم آدم‌هاي غيردهنده را. دارم مي‌فهمم كه سرك كشيدن در نهفته‌هاشان چطور مي‌تواند پريشان‌شان كند و نامطمئن و چطور مي تواند متزلزل كند ستون‌هاي امنِ آرامش‌شان را.
بعد از آنجايي كه من انساني هستم دهنده، اين پنهان-كاري دارد آزارم هم مي‌دهد. مثل يك حسِ سنگينِ پيمان‌شكني.. روراست باشم، عذاب وجدان دارم. اين است كه‌ خواستم لااقل بيايم و اينجا بنويسم‌اش. بنويسم كه عكس محبوب من، تصوير يك عالمه لامپ است كه از آسمان آويزانند. از يك آسمان ابري. بعد توي هر كدام از لامپ ها خاك است و از ميان خاك ها برگ هاي سبز قد كشيده اند. حواستان باشد كه تاكيد روي آسمان نيست ها. تاكيد روي لامپ هاي معلق است و باز تاكيدترش روي يكي از لامپ هاست كه نزديك لنز است و تقريبا نيمي از تصوير را مي‌پوشاند.
فقط خواستم نوشته‌باشم‌اش تا حالا با دلي آرام و قلبي مطمئن تا سپيده سحر تنهاي تنها تماشايش كنم
.

۲۰ نظر:

زن زمانه گفت...

برو هزار تا دل سیر نگاهش کن
حلال حلال

سلو گفت...

گفتم برم شناسنامه بگيرم با باقي ناشناسا ما رو يه كاسه نكني .البته ظاهرا ناشناسارو بيشتر تحويل ميگيري ولي من حسودم نميتونم با كسي شريك شم.مادر بچه ها ميگفت جعفر،باباشون اصرار كه كامبيز خلاصه مامان عشرت و عمه خَدْجه(خديجه)به نمايندگي از بابام حسين قلي خان بزرگ اسم منو گذاشتن.بچه حسين قلي خان بزرگ

چاقوي من ، چسبيد؟)
بعله! بسيار چسبيد
(دوست ناشناس

s3m گفت...

میدونی!

یه چیزی هست به نام دل. که کاربردای زیادی داره. میشکنه، میشکفه، جوون میشه، پیر میشه، عاشق میشه و ...

یه کاربرد دیگه هم داره شبیه صندوقچه. اونم برا خاطرات و یاد ها و احساسات و راز ها و اینها

حالا خوب میشه اگه یه وقتایی هی این احساسا رو بریزی توش، آخه جای اصلیشون اونجاست

امضا
یک اِس تیری اِم ِ گودر باز

محـمد گفت...

اين عالي بود. خواهش مي كنم شرش نكن. فكر كنم لذتي كه ما مي بريم از تصورش بيشتر از تو باشه

محـمد گفت...

حالا ميشه ما فالوئر شما بشيم؟

شاهین گفت...

اولین بار توی یک فیلم کمدی اون آهنگ رو شنیدم. بسیار احساسی بود. ترانه اش درباره عاشقی که میخواست عشقولانه اش برگرده. چند ماه بعد خونه یکی از فامیلها قاطی یک سلکشن دوباره شنیدم. و آخرسر با هزار بدبختی و سعی و خطا در گوگل پیداش کردم. یه آهنگ از التون جان با پیانو. نت اون آهنگ رو پیدا کردم. و میخواستم یه روز بزنم و بخونم و ضبط کنم و به یه نفر که استحقاقش رو داشته باشه کادو بدم. البته امروز که داریم صحبت میکنیم من این آهنگ رو با خیلی ها به اشتراک گذاشتم.
اما در مورد شما عمرا! می تونیم معامله کنیم. سه تا عکس میگیرم! اون آهنگه رو میدم
اگر نه دو تا عکس با انتخاب خودم و در مقابل یک آهنگ با یک تیله!

R A N A گفت...

>> الان یعنی بچه حسین قلی خان بزرگ؟؟؟ سخت نیست اونوقت؟ در هر صورت شناسنامتون صادر شد
;) welcome
s3m>> گودر باز، دل ما آخه در و طاقچه نداره :P
dreamer>> نه. برای سرخ پوست های خوب مالیات داره ;)welcome!
Shayan>> شایان. می دونی که می دونم که اگر عکس هام رو هم ندم، تو اونقدر مهربون هستی که آهنگه رو به من هدیه بدی. شاخیِ مهربونِ من
:D
>>>>>>> fekr nakonid nafahmidam ye nobody yavashaki oomad too khoonamoonaa. pesare hossein gholi khane bozorg, in hamoon shomaayi?

محـمد گفت...

nobody manam. age inam maliat dare beram?

R A N A گفت...

dreamer>> e toyiii? na baba maliat chie? profile goodereto find nakardam followe konam. kheily high-secure i haa ;)

مهرداد شهابی گفت...

با با خـــــــــــــونه مون :)) چه می کنه این رعنای خواهر...دیشب می خواستم واسه این پستت بنویسم ولی چون آخرشُ دستم نیومد بی خیال شدم. عوضش امروز دیدم خودت این ته بهانه دادی دستم ;) خُب مرسی خواهری :)))) ـ

:) خونه مون شلوغ شده، دلم همینا رو می خواد

سلو گفت...

مامان..........................ن! بازم منو دعوا كردن ): همون سخته كه،اول همه منو صدا ميزني .هرگز،خوش آهنگ بودنشو نميتوني رد كني كلي جاواسه بالا پائين بردن داره .توش كلي ميشه حس چپوند .صادر كه شده جعبه نبود بفرستم ، واسه دستكاري:)

s3m گفت...

R A N A >> sandughche ke dare :D

محـمد گفت...

na aziz jan in harfa chie. nasalamati ma az FOLLOWERS shoma hastim low secure!!
nemidoonam chejoori to goder follow-et konam in emaile mane: mardegonde@gmail.com
mokhlesim

R A N A گفت...

mehrdad >> تو كه عزيزِ جاني. با اون عيدي سورپرايزززززززززز
سلو >> (taste adabito kheily doost midaram)
راست مي گي. ميشه كلي حس توش جا كرد. بچه حسين قلي خان بزرگ :)
s3m >> آره حقيقتا. وگرنه اين همه دوستاي خوبو كجا مي ذاشتم؟ :)
dreamer>> amaliat ba movafaghiat anjam shod :)

s3m گفت...

ma niz az donbal bazi gooderi khooshal khahim shod ham danishkade EE

s.mahdi65@gmail.com ;)

R A N A گفت...

s3m >>
shoma ham done ;)
dige gooderi nabood? :P

سلو گفت...

گوشت بشه به تنت خواهر،حالا اين چيزائي رو كه گفتي
به مامانم بگم...؟
بابا دل بكن برو پست بعدي
اصولا انگار پست مستو بيخيال شدي زدي تو كامنت ، آره...؟

R A N A گفت...

=))
khodaaaaaayish, ye post bayad benevisam andar setayeshe in comment baazi-haa :P

ناشناس گفت...

well-done!
You are one hell of a writer

R A N A گفت...

I was... not anymore...
who are you? any name for share?