پنجشنبه، فروردین ۱۲، ۱۳۸۹

مرا ببخشيد

من آدم تيزي هستم. نه آن تيزي كه فكر مي‌كنيد. تيز بُرنده. تيز بدون اصطكاك. تيز ويران‌گر. تيزي كه تلخ مي‌شود و زخم مي‌زند. كه جايش مي‌ماند.
آدم‌ها در روحشان خارهايي دارند كه از وجودش رنج مي‌كشند. كه معمولا هم نمي‌دانند چيست و كجاست. دردش اما هميشه هست. من به آدم‌ها، به آدم‌هاي دنيايم زياد فكر مي‌كنم. به رفتارشان، احساسشان. به گره‌هاي روحشان، به دردهاشان، .. خارهاشان را پيدا مي‌كنم و تيزي‌ام را فرو مي‌كنم در گوشت و پوست و جان عزيزترين‌هايم. آدم‌ها را در سه كنجِ بهت و سكوت گير مي‌اندازم. بي‌دفاع! حمله مي‌كنم. با تلخ‌ترين و تيزترين كلمات زخم‌هاشان را مي‌شمارم. دردشان را پوست كنده و شفاف مي‌كوبم جلوي رويشان. نفسشان را گاهي مي‌گيرم. هق‌هق‌هاشان در گوشم مي‌پيچد. ديوانه‌ام مي‌كند گاهي.. به اميد اينكه تكاني داده باشم خارهاي موذي‌شان را. مي دانم. تلخم. بي رحمم.. اما من درد را پيدا مي‌كنم؛ خار را بيرون مي‌كشم. حتي اگر جايش براي هميشه بماند.

.
بعد: بي رحم بودن خودش درد دارد. دردي كه تا هميشه در كابوس‌هايت مي‌ماند
.

۶ نظر:

شاهین گفت...

گاهی اوقات آدم از یه چیزی رنج میبره که حالا مثلا اسمش رو می گذاریم درد. بعد این رو به دیگران میگه تا دلداریش بدهند یا فقط همین بازگو کردن این درد برای دیگران میتونه تسکینش بده. اما نکته اینجاست که اون آدمه با این کار بیشتر باور میکنه که واقعا درد داره. صرف نظر از اینکه ممکنه در بیان دردش اغراق کنه.
در مورد این چیز شما: ما فعلا اسمش رو میگذاریم چیز!
من زانو زدم کت بسته با گردن کج منتظرم تا تیز بزنی ناله کنم کیف کنم!

S.K. گفت...

gahi B rahm budan ham lazeme, chon noE fadaa kardane o zire pa gozashtane shakhsiate khod baraye arameshe digarist! na erzaye ehsasate manfi!!! (in az khodam:)hala in delgirie ma adama az inke baazi dusta nemifahman o bishtar meil daran be inke bardashte manfi konand bemanad!
amma havasat bashad agar dar barabare in lotfe bozorgi ke dar haghe dustanet mikoni bakhshesh betalabi, B rahmtari... nakon in karo!
haddeaghal agar man basham KHEILI narahat misham!
albate man dar maghame nasihat kardan nistam...
doroud

R A N A گفت...

Shayan>>منتظر باش. به موقع حمله مي كنم
Sina>> آره خودشون ناراضي به نظر نمي رسن. معمولا بعد از مدتي گم و گور شدن پيداشون ميشه و با بغض يا اشكي كه حلقه شده توي چشم‌هاشون مي‌گن: تو راست مي‌گي.. اما خب ديدن اشكشون براي من راحت نيست. ممنون از كامنتت. لينك پروفايلت هم باز نشد متاسفانه

Saba گفت...

راستش من آدم این جوری نیستم. من بیشتر آدم اذیت کنی هستم... یعنی از کنار آدما رد می شم و به درد هاشون می خندم و شونه ام رو میندازم بالا...
سال نو مبارک

ناشناس گفت...

خصاصت است اگر نگويم اينقدر خوب بود كه وادارم كرد برايت بنويسم شايد اگر اين قسمت نبود بسيار بهتر بود (اما هيچ وقت نتوانسته‌ام آن دوست-خوبه باشم كه فقط مُهر تاييد مي‌زند. نتوانسته‌ام چشمم را به روي دردهاي آدم‌ها ببندم. نتوانسته‌ام گولِ لبخند‌هاي ساختگي‌شان را بخورم) اين هم چاقوي من ، چسبيد؟

R A N A گفت...

بعله! بسيار چسبيد
دوست ناشناس
:)