یک عادت خوبی دارد مد می شود در دانشکده فنی، که دخترها به جای مقنعه شالهای رنگی می پوشند. بعد باید اینجا باشید تا ببینید دنیا چه همه مهربان می شود با چشم آدم. بس که شال قشنگ تر است و زنده تر و خنک تر. بس که لَخت است و وِلو می شود روی خطوط نرم شانه ها.
شال خوب است کلا. ریشه دارد، دنباله دارد و بازی زیاد می شود در آورد باهاش. جور-واجورتر می شود سوارش کرد روی سر. خوبترش این است که حس خفه شدگی به آدم نمی دهد، بس که گردن آدم رهاست. که هوا می خورد.
اینکه می گویم دارد مد می شود، یعنی مثلا از هر بیست دختر، یک نفر شال می پوشد. می شود پنج درصد یعنی. شاید کم به نظر بیاید اما به نظرم برای شروع فصل گرما کم نیست. جالبی اش در این است که مثل یک پیمان نانوشته، همه از این شال های نخی تی تی می پوشند. شاید به تازگی تبصره ای در آیین نامه دانشگاه اضافه کرده باشند که شال تی تی موردی ندارد. شاید هم اصلا همین برادران نگهبان دم در به تصویبش رسانده باشند. بس که ما ارگان گیر-بده دیگری در دانشکده مان نداریم. البته قبل ترها حاج آقای دفتر نهاد هم گاهی بنا بر وظیفه شرعی، دخترکان بیچاره را خفت می فرمودند که چرا جوراب نپوشیدی. یادش به خیر. قبل از تردد، راهروها را می پاییدیم که حاجی آن دور و برها نباشد و گاهی بی هوا سبز می شد جلویمان و می گفت خانم در آیین نامه دانشگاه ذکر شده که باید جوراب بپوشید و من هم همیشه اصرار می کردم که چنین نکته ای ذکر نشده و تازه کفش من رویه دارد (و اینکه شما با اینکه پای مرا نمی بینید می پرسید چرا جوراب نپوشیده ای انگار بپرسی که چرا زیرِ شلوارت شورت نپوشیده ای). پر واضح است که داخل پرانتز را بعد که حاجی می رفت به دوستم می گفتم. البته از آنجایی که حاج آقا اهل تقوا هستند و سرشان همیشه زیر است و نگاهشان روی پاها فقط می چرخد، روی جوراب تمرکز دارند. یک جوری تخصصشان جوراب است یعنی. تازه به گمانم امسال کمی فرق دارد با سال های پیش. احتمالا حاج آقا گمان می کنند اگر دانشجوها شال بپوشند، خیلی چیزها یادشان می رود. خوبی اش در این است که ما شال می پوشیم و چیزی هم یادمان نمی رود.
ختمش کنیم همین جا به این جمله که: شال خوب است. شال نخی تی تی خوب است. رنگ های هیجان انگیز جیغ دارد. رنگ های خنک دارد. رنگ های تیره دِپسُرده دارد. قدر یک جعبه مداد رنگی هفتاد و دو رنگه، رنگ دارد اصلا..
.
شال خوب است کلا. ریشه دارد، دنباله دارد و بازی زیاد می شود در آورد باهاش. جور-واجورتر می شود سوارش کرد روی سر. خوبترش این است که حس خفه شدگی به آدم نمی دهد، بس که گردن آدم رهاست. که هوا می خورد.
اینکه می گویم دارد مد می شود، یعنی مثلا از هر بیست دختر، یک نفر شال می پوشد. می شود پنج درصد یعنی. شاید کم به نظر بیاید اما به نظرم برای شروع فصل گرما کم نیست. جالبی اش در این است که مثل یک پیمان نانوشته، همه از این شال های نخی تی تی می پوشند. شاید به تازگی تبصره ای در آیین نامه دانشگاه اضافه کرده باشند که شال تی تی موردی ندارد. شاید هم اصلا همین برادران نگهبان دم در به تصویبش رسانده باشند. بس که ما ارگان گیر-بده دیگری در دانشکده مان نداریم. البته قبل ترها حاج آقای دفتر نهاد هم گاهی بنا بر وظیفه شرعی، دخترکان بیچاره را خفت می فرمودند که چرا جوراب نپوشیدی. یادش به خیر. قبل از تردد، راهروها را می پاییدیم که حاجی آن دور و برها نباشد و گاهی بی هوا سبز می شد جلویمان و می گفت خانم در آیین نامه دانشگاه ذکر شده که باید جوراب بپوشید و من هم همیشه اصرار می کردم که چنین نکته ای ذکر نشده و تازه کفش من رویه دارد (و اینکه شما با اینکه پای مرا نمی بینید می پرسید چرا جوراب نپوشیده ای انگار بپرسی که چرا زیرِ شلوارت شورت نپوشیده ای). پر واضح است که داخل پرانتز را بعد که حاجی می رفت به دوستم می گفتم. البته از آنجایی که حاج آقا اهل تقوا هستند و سرشان همیشه زیر است و نگاهشان روی پاها فقط می چرخد، روی جوراب تمرکز دارند. یک جوری تخصصشان جوراب است یعنی. تازه به گمانم امسال کمی فرق دارد با سال های پیش. احتمالا حاج آقا گمان می کنند اگر دانشجوها شال بپوشند، خیلی چیزها یادشان می رود. خوبی اش در این است که ما شال می پوشیم و چیزی هم یادمان نمی رود.
ختمش کنیم همین جا به این جمله که: شال خوب است. شال نخی تی تی خوب است. رنگ های هیجان انگیز جیغ دارد. رنگ های خنک دارد. رنگ های تیره دِپسُرده دارد. قدر یک جعبه مداد رنگی هفتاد و دو رنگه، رنگ دارد اصلا..
.
۱۹ نظر:
Cool :D
كلا رنگارنگ بودن . شاد گشتن خوب ِه
پسر دختر هم نداره
كلا يه انرژي خاصي ميدن اين رنگا به جمع
ولي خودمونيما؛ تو اين فني پايين كه اين سال اولي ها گاهي دانشكده و دانشگاه رو با ر ِد كارپت و شانزه ليزه و اينجور جاها اشتباه مي گيرن و چه ها كه نمي كنن و چه ها كه نمي بيني ...
ولي باز هم رنگ خوبه خيلي خوبه :)
ولي اينم بگم كه جالبه كه بدوني تو پرديس مركزي يه سري از دانشجويان نامه سر گشاده نوشتن به رئيس دانشگاه كه آي بدو بيا بساط بي حجابي رو بر كن و اين اراجيف و طامات ...
ائل و آخر هم بايد گفت
زنده باد رنگ و نغمه :)
اول و آخر هم بايد گفت
زنده باد رنگ و نغمه :)
s3m >>
اِ. جدی می گی؟ پایین چه خبرا شده پس. البته ما همون سه-چهار سال پیشم پا می داد با شال رنگی می اومدیم فنی پایین. بالا ولی چندبار جلومون رو گرفته بودن یکی دو سال پیش
هاها. خوش به حال اونایی که پایین اند
;)
حالا زياد هم خوب نيستا!
فضا خسلس غريب ميشه يعضي وقتا اينجا!
آدم دلش ميگيره
بس كه يعضي ها شرايط مكان و زمان رو نميفهمن!
اصلا نمي دونم چرا اينا رو دارم اينجا ميگما؟!
بازی رنگها و چشمها، رنگ خودت از همه بهتر است. آخر تو یک رنگی ...
s3m >> اون که بله خب. حالا البته من هنوز نمی دونم اونجا چه خبره. هاها. می گم نکنه خودتم زیر نامه رو. امضا کردی؟
;)
فاطمه>>
:) :*
ما که سر در نمیاریم فرق مقنعه و شال رنگی و شاتل دیسکاوری و پلانکتون ها چیه ولی اگه خوبه ما هم تایید می کنیم. شما خوشحال باشی انگار ما خوشحالیم
کی؟
من امضا کرده باشم؟
اصلا اگه بشناسی عمرا این حرف رو بزنی!
به کامنت دیریمِر
لایک و =))
واقعا؟
چه جالب...پس جز دانشمده هنر جاهای دیگم باب شد؟..چه خوب
8->
رعنای جان...من اگر دانشجوی دانشکده شما بودم..رنگ به رنگ شال یزدی می پوشیدم
:D
من هم رنگ به رنگ شال پوشیدن رو دوست می دارم
:*
چرا من فكر ميكردم شال پوشيدني نيست
ثواب داشت مي پرسيدين حاجي : پوشيدي ، نپوشيدي؟
احتمالا حاج آقا گمان می کنند اگر دانشجوها شال بپوشند، خیلی چیزها یادشان می رود. خوبی اش در این است که ما شال می پوشیم و چیزی هم یادمان نمی رود.
jaleb bood
dreamer >> :))maa chakerim dadash.
s3m >> kidding bood baba. ولي جنگولك بازيش رسيده به بالا هم. آدم باورش نمي شه هنوز دانشجوهاي اين مملكت به خودشون اجازه مي دن درمورد لباس پوشيدن همكلاسي هاشون به رئيس دانشگاه شكايت ببرن!!!!
nasim >> آره. بالاخره به فني هم داره مي رسه. آخ كه زندگي چقدر هيجان انگيزتر مي شه
solo >> هاها. اصلش رو بگيري شال سركردني ست. نمي دونم چرا نوشتم پوشيدن!
Anonymous >> ما شال می پوشیم و چیزی هم یادمان نمی رود
sarbaz >> ممنون هستم
خیلی خوبه
من دانشگاه خودمون از اونجایی که از وقتی یادم میاد همه هرچی میخواستن میپوشیدن متوجه تغییر نشدم
البته یه بار این اواخر که دیدم یه دختره یه پلیور و شلوار جین پوشیده بود و مانتو نداشت برام جالب بود
اخبار جدید حاکی از این است که امروز برای اون اعلامیه کذا جولو مسجد دانشگاه طومار هم امضا کردند ...
یادم باشد زین پس هر وقت تار را در گوشه از فنی در آغوش کشیدم و آروم آروم با هم به خوندن و رقصیدن و عشقبازی پرداختیم، ممکن است کسی از در وارد شود و آن دختر زیبا را از دستم برباید، بپوشاند و بشکاند ...
ديگر باور نميكنم اين بازي ها را، بي ناني كه ميخورند و آبي كه شسته اندشان.قبل تر ها آماتور و تابلو بودند ، كوپني ميخوانديمشان.اين روزها خوب حرفه اي شده اند و به قيمت
خیلی صمیمی
من به شخصه انصراف دادم از شال سرکردن! فکر نمی کردم اینقدر جنجال در پی داشته باشه. این روزها روزهایی نیست که بین دانشجوها به خاطر این جور مسائل شکراب بشه
.
:(
ارسال یک نظر