خب اینکه می گویند خرج کردن از جیب بابا راحت است، مطلقا دروغ است.
در مدتی که کارمند بودم و کلا جیبم را از جیب باباهه سوا کرده بودم، بیشتر، راحت تر، سبک تر و خلاصه شادتر از همیشه خرج می کردم. و حالا که دوباره به جبر زمانه دستم در جیبِ پربرکتِ پدر، یا مناسبتر است بگویم کارتِ پربرکتِ پدر در جیبِ کیفِ بنده است، می فهمم که چه همه خرج کردن سخت و سنگین شده است.
بعد تازه پدر من یک پدر کولی ست که به یاد ندارم در جواب " بابایی پول می خوام" کلامی به جز " چقدر؟" شنیده باشم و هیچ وقت در مورد پولی که در اختیارم بوده توضیحی بیشتر از"خرج شد" نیاز نداشته. ولی باز لامصب سخت است خرج کردن از جیبِ کس دیگر
نمی دانم حالا شاید من آدمِ بکنی ( کسر ب و فتح ک مشدد) نیستم اصولا
.
در مدتی که کارمند بودم و کلا جیبم را از جیب باباهه سوا کرده بودم، بیشتر، راحت تر، سبک تر و خلاصه شادتر از همیشه خرج می کردم. و حالا که دوباره به جبر زمانه دستم در جیبِ پربرکتِ پدر، یا مناسبتر است بگویم کارتِ پربرکتِ پدر در جیبِ کیفِ بنده است، می فهمم که چه همه خرج کردن سخت و سنگین شده است.
بعد تازه پدر من یک پدر کولی ست که به یاد ندارم در جواب " بابایی پول می خوام" کلامی به جز " چقدر؟" شنیده باشم و هیچ وقت در مورد پولی که در اختیارم بوده توضیحی بیشتر از"خرج شد" نیاز نداشته. ولی باز لامصب سخت است خرج کردن از جیبِ کس دیگر
نمی دانم حالا شاید من آدمِ بکنی ( کسر ب و فتح ک مشدد) نیستم اصولا
.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر