سه‌شنبه، بهمن ۱۸، ۱۳۹۰

سپندی گو برآتش نِه که دارد کار و باری خوش..

یک. زنگ زده بودم یک جایی خیلی به نظر خودم روان فرانسه حرف می زدم، آقاهه جمله م که تمام شد پرسید خانم شما ایرانی هستی؟ همین طور با اعتماد به نفس فارسی هم گفت. گفتم بعله آقا، حال شما؟ یعنی می خواهم بگویم ما جانورانی هستیم که به شدت لهجه داریم اما نمی فهمیم خودمان. یعنی من به شخصه همیشه فکر می کنم که هیچ لهجه ای ندارم. ایران هم که بودم، یادم هست. به نظر خودم بی لهجه بودم. بعد یکبار یکی از دوستانم که شهرستانی بود داشت یک نفر را توصیف می کرد که فلانی با لهجه غلیظ تهرانی.. بعد من دلم را گرفته بودم هرهر.. که بی خیال، ما که لهجه نداریم. حقیقت اما این بود که لهجه داشتیم. بله. حقیقت همیشه همان چیزی ست که آدم فکرش را نمی کند. همه آدم های دنیا لهجه دارند. بی لهجه نمی شود. این یک قانون است.

دو. تعطیلاتی اینجا هست به نام ایستر(؟) گویا. من که تا به حال ندیدم. خیلی هم این ترم چشمم دنبال تعطیلی نیست. بس که تعطیلی دارم خود به خود. بعد اما دوستان زیادی که من طی ماه های گذشته با اصرار ازشان دعوت به عمل آوره بودم که بابا بیایید اینجا دلم پوسید، همه و همه برای ایستر دارند می آیند پاریس. فکر کنید مامان و بابا و طلایه هم شاید باشند. خب من کجا اسکان بدهم حالا این همه مهمان را؟ کی وقت کنم ببینمشان؟

سه. امروز یک ماه شد که در خانه جدیدم. امشب که به خانه بر می گشتم یادم افتد. گردالی ماه را که تماشا می کردم و نیشم تا بناگوش باز می شد. ماه موجود عجیبی ست کلن. غمگین اگر باشی، با ماه غمگین تری. عاشق اگر باشی، با ماه عاشق تری. جشنواره اگر باشی با کیسه های خرید از هر انگشتت آویزان مثل امشب من، با ماه جشنواره تر می شوی. یعنی می خواهم بگویم ماه کامل آن اسطوره ی عشق و پرپر زدن و قل قل اشک و اینها نیست. یک بزرگنمای بی اغراق خوب است فقط. یک موجود همدلِ دور، که نگاهت که می کند تا ته اش را می بیند.

چهار. دختره سیر ریخته بود توی غذا! فردا با صدتا آدم مهم قرار است حرف بزنیم کله صبح. چرا من مثل بز می خورم هرچه عود می پزد؟

پنج. وقت ندارم. وگرنه تا صد می نوشتم. بس که روده درازی م می آید امشب. بس که خوشبخت و خوشحالم.

۳ نظر:

Ehsan گفت...

ایصطر D:
همون عید پاک. به اعتقاد مسیحیان عیسی به صلیب کشیده شده، و سه روز بعد در قبرش اثری از او نیست، چرا که به ملکوت عروج کرده. خیلی از کلیساها در این سو روز برنامه های جالبی دارند، از جمله تعزیه.
مثل ما که توی نوروز تخم مرغ رنگی داریم، توی غرب هم این سنت رو به فروش تخم مرغ شکلاتی تبدیل کردند..

نيلو گفت...

منم روزاولی که آمدم خارج به استادم گفتم که خوبيه ما ايرانيها اينه که لهجه نداريم برای همين هم وقتی انگليسی صحبت می کنيم شماها راحت می فهميد. آنهم خنديد و گفت: همه مردم دنيا لهجه دارند.
:D

Zara گفت...

man ham hamitor,...aslan nemikhastam ebenevisam, ama bas ke emshab asemoon ziba bood va man shad neveshtam...
Have a great sky