یکشنبه، آذر ۲۰، ۱۳۹۰

شهر خالی ست زعشاق بود کز طرفی/ مردی از خویش برون آید و کاری بکند

دلم را می کند می برد این آهنگ.. دلم را می کند می برد یعنی.. می برد شمال مان.. می برد ساحلی که کنارش یواش یواش قد کشیدم.. که هی ساعت ها روی ماسه های نرمش قدم زدم.. که چشمم سیر نمی شد از دریای بکر وحشی ش..

نبسته ام به کس دل/ نبسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج/ رها رها رها من

زمن هرآنکه او دور/ چو دل به سینه نزدیک
به من هرآنکه نزدیک/ از او جدا جدا من

نه چشم دل به سویی/ نه باده در سبویی/ که تر کنم گلویی/ به یاد آشنا من
ستاره ها نهفتم/ در آسمان ابری/ دلم گرفته ای دوست/ هوای گریه با من
دلم گرفته ای دوست/ هوای گریه با من

شاعر : سیمین بهبهانی
با صدای هماییون شجریان بشنوید