مامان دارد مقالات شمس ویرایش جعفرمدرس صادقی را می خواند. می گوید موسی را نوشته موسا و حتی را نوشته حتا و هجده را نوشته هژده. خدایی ش هم هجده خیلی ستم است. یک هجده به اندازه سه تا هژده از آدم انرژی می گیرد. بس که جیمِ ساکن، ساکن است و مثل ژ هوا از بینش رد نمی شود و بسکه هِ هوا دارد و می آید در جیم گیر می کند، خفه میشود بدبخت: هِجده! من با خودم فکر می کنم کتابی که هجده را بنویسد هژده و حتی را بنویسد حتا و موسی را بنویسد موسا، حتمن باید حتما را هم نوشته باشد حتمن و اصلا را هم نوشته باشد اصلن. ننوشته اما. همین طور برای خودش نوشته اصلا و حتما و اینها. من معتقدم وقتی آدم دارد صدای نون می دهد دلش می خواهد واقعن نون ببیند آنجا. می خواهم اگر وقت و حوصله کردم بردارم یک نامه ای، ایمیلی، چیزی برای این آقای جعفر مدرس صادقی بنویسم و برای این مدل نوشتن ش ذوق کنم و بعد به نون نوشتن دعوتش کنم.
.
.
۵ نظر:
بریم. حتما بریم! عاطفه تا اسفند دفاع نمی کنه ها! من میگم هم قبل و هم بعدش بریم! D:
این نامه هه رو هم حتمن بنویس.
1.خب میشه این روش نوشتن رو خودمون شروع کنیم و گسترش بدیمش.
2. عاطفه باید باید باید دفاع کنه.
3. پس عاطفه دفاع می کنه.
4. ولی احتمالن! تا وقتی داده هاش جمع شه وقت داره.
5. عاطفه هیشوقت خودشو کاملن! وقف یه کار نمی کنه. بعبارتی تا حدودی مولتی تسک عمل می کنه.
آخ جون آخ جون. بریم بریم.
آفرین عاطفه. خودتو وقف نکن. بعد پشیمون میشی :P
کی بریم حالا؟ کجا کجا؟ :دی
خوب من اول به جاش فکر می کنم. بعد واسه وقتش میام با تو و عاطفه هماهنگ می کنم
آفرین :)
ارسال یک نظر