سه‌شنبه، تیر ۱۵، ۱۳۸۹

نمک سود شدم از شوری اشک هام

اشک سر می خورد روی صورتم و چیک چیک از چانه ام می چکد و در گودی استخوان ترقوه جمع می شود و سرریز می کند و.. گریه امان نمی دهد.. امان نمی دهد لامصب.. مامان می پرسد چرا ناراحتی و گریه امان نمی دهد. آرام آرام حرف می زند و گریه امان نمی دهد. هی نرم تر می شود و مهربان تر و هی چیک چیکِ اشک ها نزدیک تر می شود و تندتر و.. پیراهنم خیس می شود از اشک.
هی به تقویم نگاه می کنم و اشک می ریزم. هی روزهام را ورق می زنم و اشک می ریزم. هی تیک های کنار پروژه ها را می بینم و اشک می ریزم. هی مرور می کنم که زندگیم رو به راه است و هی باز اشک می ریزم.
یک جای بدی گیر افتاده ام انگار. یک جایی آویزانم. لوسم. نُنُرم. بی قرارم. گریه امانم را بریده. هستی ام در اشک غوطه ور است. یک سیل زده، یک سیلِ اشک زده بدبختم.
یک نفر بیاید چشم هایم را بِکند بِبَرَد.. یک نفر بیاید واشر گریه-دانم را عوض کند.. یک نفر بیاید یک کاری کند.. یک نفر بیاید..
.

۹ نظر:

ShEiToOnAk گفت...

کسی نمیتونه کاری کنه...خودت باید به خودت کمک کنی...

به من سر بزن...

فروغ گفت...

طعم نمك سود دريا در بوسه ي آخرين بود

موجي ز درياي چشمت،ساحل كه خفتن ندارد

محـمد گفت...

مطمئني اشتباهي نشده؟ فكر كنم اين بايد الان حال من باشه نه تو. يعني وصال و فراغ يه جوره؟

farzad گفت...

به روزم و مشتاق نیم نگاهی...

Ida گفت...

یه جایی پیدا کن که یه کم باد بیاد، صورتتو که بگیری رو به باد گریه هم حالی میده

ناشناس گفت...

نکنه شب خوابیدی صبح بیدار شدی دیدی پسر شدی ؟ ؛)
http://sunshineez.blogspot.com/2010/07/blog-post_05.html

R A N A گفت...

آیدا>>آیدا.. خیلی باحال بود. دیگه هر موقع توی باد گریه کنم یاد تو می افتم
ناشناس>> بسیار لایک به کامنت شما. کلی خندیدم

ناشناس گفت...

یو R ولکام

ناشناس گفت...

یعنی کاری بود که از دستم بر میومد