دوشنبه، تیر ۱۴، ۱۳۸۹

شکر نعمت از کفت بیرون کند

اول دبیرستان بودیم. یک دختر ریزه استخوانی به نام ش. پشت سر من می نشست. پوست سفید و موهای فرفری روشن داشت. عینک می زد و خیلی خوش خنده بود. کافی بود پشه در حول و حوالی بپرد که پِخی بزند زیر خنده. یادم هست هر بار با دیدنش احساس خفگی بهم دست می داد. بس که آلرژی داشت و صدایش همیشه تودماغی بود و چشم های ریزش پشت عینک قرمز بود و نوک بینی اش پوسته پوسته. همیشه هم بین کلمه هاش و خنده هاش و کلا بین نفس کشیدنش دماغش را یک کوچولو می کشید بالا.
من؟ همیشه در دلم یک جورِ ایش و پیف و پوفی بودم که یعنی خدارو شکر که من مثل ش. نیستم. این قدر درحال کلافگی و خفگی و بدبختی نیستم بیست و چهار ساعته. چشم هام ریز و قرمز نیست همیشه. عطسه پشت عطسه نمی کنم..
مشابه این حس اولین بار خیلی سال پیش در مهد کودک بهم دست داد. وقتی یکی از دوست هام جیش کرده بود و خانم مربی داشت لباسش رو عوض می کرد و من یکهو دیدم که اِ. چرا این طفلک این همه بار اضافی حمل می کنه در این ناحیه و از خانم مربی پرسیدم که چرا پس فلانی اینجوریه و او گفت: آخه فلانی پسره. از همان لحظه حس: خدارو شکر که من پسر نیستم و این همه زشت و گنده و .. دیگه حالا بماند..
حالا هربار که گلویم از داخل می خارد، هر بار که عطسه می کنم، که اشک مثل باران از چشم هام روان می شود، که دماغم قرمز می شود و .. یعنی بهتر است بگویم هر روز و هر ساعت و هر لحظه، یاد ش. می افتم و این همه کلافگی ش و آن همه خوش اخلاقی.
راستش این حسِ خدارو شکرِ همراه با ایش و پیف و پوف، بعدها خیلی در زندگی بهم دست داد و بدون استثنا هر بار همان بلا سرم آمد تا بفهمم آدم به خاطر همه نعمت ها هم نیازی نیست خدا را شکر کند که انگار گاهی نتیجه عکس هم می دهد.
از شما چه پنهان، با این اوصاف اگر یک روز صبح از خواب بیدار شوم و ببینم که پسر شده ام، زیاد هم تعجب نمی کنم.
.

۱۱ نظر:

محـمد گفت...

عاليه دختر. چقدر خنديدم. بار اضافي! :))))) منم هميشه فكر مي كردم يه خلائي وجود داره براي دخترا!!!!

فروغ گفت...

:))))))))))))))))))))))))))))))
خیلی خوب بود یعنی!

فروغ گفت...

به روزم تازه!

فروغ گفت...

آهان! یه چیزیم صبح که این پستتو خوندم می خواستم بگم اما اخرش اونقدر خندیدم که یادم رفت!

این که این خداروشکر های ما بابت آسودگی خیال از داشتن چیزی که دیگران ندارن، یا نداشتن چیزی که دیگران دارن،یا بدی چیزی که دیگران بهش گرفتارن و ما نیستیم رو خدا دوست نداره اصلا.
من این بلا هزاربار سرِ خودم اومده! بازم می آد. انگار یه جور قانونه تو طبیعت.

اما اگه یه روزی پا شدی و دیدی پسری، به خودم خبر بده! در اون صورت دیگه امکان نداره قرارمون به تعویق بیافته! ;)

نوید گفت...

کفته اند" منع در آستین است"
همین است که باید حواسمان باشد آستین کجاست وقتی اه و پیف می کنیم!
بهر حال اگر روزی ... امیدوارم مسلمان ... حالا بماند.

solo گفت...

فعلا به داد آلرژيت برس، بعدشم منو دعا كن
Telfast. 120mg

چکاوک گفت...

برن بمیرن همشون! ارزش یه ثانیه گریه کردنم ندارن، یه ثانیه غصه خوردن حتی!

من همیشه فکر می کردم چی می شه که این دانشجوهای فوق لیسانس اینقدر همه چی بی هیچ جاشون نیست! که چرا اینقدر تزشون براشون بی اهمیته، که عجب آئمای سهل انگاری هستن و من اگه یه روزی دانشجوی فوق باشم امکان نداره مث اینا بی خیال باشم و ...

دقیقا یه چیزایی تو مایه های ای خدا شکرت که من آدم اینجوری یی نیستم و هنوز یه چیزایی برام تو زندگی مهمه و اینا دیگه کی هستن! همون شکر نعمت از کفت بیرون کند!

بعد که سرِ خودم اومد دیدم آقا عجی سیستم خرکی ایه این ارشد و استاداشو همه چیش کلا! حالا فرض کن علاوه بر همه اینا، من تو ...خمی ترین جای ممکن هم بودم و هستم.

خلاصه اینکه برای خودمم خیلی سخته که بعد از این همه مصیبت اینو بگم، اما بی خیالش رعنا جون

چکاوک گفت...

برن بمیرن همشون! ارزش یه ثانیه گریه کردنم ندارن، یه ثانیه غصه خوردن حتی!

من همیشه فکر می کردم چی می شه که این دانشجوهای فوق لیسانس اینقدر همه چی بی هیچ جاشون نیست! که چرا اینقدر تزشون براشون بی اهمیته، که عجب آئمای سهل انگاری هستن و من اگه یه روزی دانشجوی فوق باشم امکان نداره مث اینا بی خیال باشم و ...

دقیقا یه چیزایی تو مایه های ای خدا شکرت که من آدم اینجوری یی نیستم و هنوز یه چیزایی برام تو زندگی مهمه و اینا دیگه کی هستن! همون شکر نعمت از کفت بیرون کند!

بعد که سرِ خودم اومد دیدم آقا عجی سیستم خرکی ایه این ارشد و استاداشو همه چیش کلا! حالا فرض کن علاوه بر همه اینا، من تو ...خمی ترین جای ممکن هم بودم و هستم.

خلاصه اینکه برای خودمم خیلی سخته که بعد از این همه مصیبت اینو بگم، اما بی خیالش رعنا جون

R A N A گفت...

move on>> بهر حال اگر روزی ... امیدوارم مسلمان ... حالا بماند.
in yani chi?? nafahmidam ke :D
چکاوک >> :) آره. همون جمله آخرو اساسی هستم. بی خیالش
سولو>> هوم؟ دعا به روی چشم. ولی نمی فهمم چی به چی شده! خوب بودی که آخه

solo گفت...

طلب دعا بابتِ خوب شدنت با قرص تلفست بود .
خوب كه آره ...
هنوزم خوبم ...

golbonmol گفت...

خوب گویا تو برادر نداشتی دیر پی بردی به تفاوت های آدم ها!!!!