یک جایی در یکی از کتاب قرآن های راهنمایی خوانده بودیم راجع به عنکبوت.. که خانه اش سست-بنیاد است و یک باد ملایم کافیست تا خانه خرابش کند.. که تشبیه اش کرده بود به آدم های خدانشناس به گمانم. خوب یادم نیست.. حالا یاد آن تشبیه افتادم باز. حالا حس عنکبوت بودگی دارم یک عالمه. بس که دارم می فهمم وقتی یک نسیم ملایم تار و پودهای زندگی ت را از جا می کند یعنی چه. آن لحظه که می فهمی به هیچِ هوا تکیه کرده ای یعنی چه.
راستی، هیچ حیوان دیگری مثل عنکبوت ستون های خانه اش را، زندگی ش را، از وجودش می تند آیا؟
.
راستی، هیچ حیوان دیگری مثل عنکبوت ستون های خانه اش را، زندگی ش را، از وجودش می تند آیا؟
.
۵ نظر:
همینه رعنا. به دست می آریم... از دست می دیم. انقدر باید به دست بیاریم و از دست بدیم تا بفهمیم چیزی که از دست ما میره از اول مال ما نبوده، که اساساً چیزی که از دست رفتنیه باید بره. فهمیدنش کار سختی نیست ولی زندگی کردنش؟ از من هنوز ساخته نیست. من هنوز دارم از دست می دم. تو همون قرآن نوشته چیزی که اکتسابیه، به دست آوردنیه نه نازیدن داره نه نگرانی، از دست میره.
اوهوم.. آدم باید اینارو به قول خودت با گوشت و پوست زندگی کنه تا قبولشون کنه
فک کنم عنکبو خونه اش رو خیلی دوس داشته باشه که "ستون های خانه اش را، زندگی ش را، از وجودش می تند."
کرم ابریشم هم خانه اش رو از وجودش می سازه.
و بعد پاره می کنه خانه اش رو برای استحاله
تصحیح می کنم
فک کنم عنکبوت خونه اش رو خیلی دوست داشته باشه که "ستون های خانه اش را، زندگی ش را، از وجودش می تند."
کرم ابریشم هم جالبه ها!
ارسال یک نظر