چهارشنبه، مرداد ۰۶، ۱۳۸۹

حافظا تکیه برایام چو سهو است و خطا..

من؟ من یک جایی هستم در زندگی م که قبل تر هم بوده ام. یک جایی که نمی خواهم باشم. یک جایی که نمی ارزد. نمی ارزد به تمام خوبی های قبلش. یک جای بدی که آدم با خودش عهد می بندد که دیگر اینجا نباشد. که دیگر شروع نکند. که دیگر خام نشود. دیگر باور نکند.
من یک جای بدی ام حالا. یک باوری در گوشه نمناک چشم هام دارد می شکند. هر دقیقه، هر لحظه می شکند..

یک جای بدی هستم در زندگی م. یک جای تکراری بدی..
.

۲ نظر:

ماه گیر پیر گفت...

م م م م می فهمم ! میگی این بار خام نمیشم گور باباش ولی خام میشی و دوباره به روند مزخرف تن می دی چون نمی تونی چون پاهاتو برای فرار نساختند

ناشناس گفت...

پس بالاخره کاسه صبرش لبریز شد!!!!!