یکشنبه، بهمن ۱۸، ۱۳۸۸

این آرامش تنها بودن، تنها زیستن را می پرستم.
به خودم قول داده ام دیگر خر هیچ نگاهی و هیچ صدایی و هیچ کلامی نشوم
.

۴ نظر:

فاطمه گفت...

یعنی ماچ !

فروغ گفت...

ای جان! یعنی من مرده ی خر نشدنتم!ا
بعدشم این که گرِیت! یعنی حال کردم با پیشنهادت
بعد این که می گم تو جای من حرف می زنی یعنی همین!ا
خب من چند وقتیه می خوام پیشنهاد یه قرار وبلاگی رو بدم. منتها همون که تو گفتی
"فقط من بايد قبلش خيلي هاي ديگه رو خيلي جاهاي ديگه ببرم." یا یه چیزی شبیه این
یه کم پیجیده تر و کسل کننده و سخت
اما حتما. يه روز، يه روزِ يه كم دور. می ریم

marmar گفت...

yani ghorboooone dooste pak o saadam beshim ma:)

Universal Emptiness گفت...

بهترین کارو میکنی