پنجره ها باز است. باد می آید. روی میز پر از گیلاس های خالی و بطری های نیمه است. آشپزخانه پر از ظرف های نشسته. تمام چراغ های خانه روشن. موزیک برای من فقط دارد می خواند حالا دیگر. مهمان داشتیم..
خیلی خوب اون لحظه ی بعد از رفتن مهمونا رو توصیف کردی منم اون لحظه رو دوست دارم و واسه لحظاتی دوس ندارم از جام پاشم و جمع و جور کنم و فقط احساس می کنم و تماشا
خیلی خوب اون لحظه ی بعد از رفتن مهمونا رو توصیف کردی منم اون لحظه رو دوست دارم و واسه لحظاتی دوس ندارم از جام پاشم و جمع و جور کنم و فقط احساس می کنم و تماشا
۴ نظر:
like
خیلی خوب اون لحظه ی بعد از رفتن مهمونا رو توصیف کردی منم اون لحظه رو دوست دارم و واسه لحظاتی دوس ندارم از جام پاشم و جمع و جور کنم و فقط احساس می کنم و تماشا
خیلی خوب اون لحظه ی بعد از رفتن مهمونا رو توصیف کردی منم اون لحظه رو دوست دارم و واسه لحظاتی دوس ندارم از جام پاشم و جمع و جور کنم و فقط احساس می کنم و تماشا
سولو: کجایی تو؟ خوبی؟
فهیمه: آره. دیگه جمع و جور واسه صبح بعدشه P:
ارسال یک نظر