سه‌شنبه، مهر ۲۷، ۱۳۸۹

ر-2

طبق ارزیابی های من "ر" یک فمنیست تمام عیار است. بهتر است بگویم "ر" از افکار فمنیستی رنج می کشد. چطور می شود آخر. آدم از نصف دنیا متنفر باشد یعنی؟ بارش خیلی سنگین است. بدی اش این است که نمی شود محبت کسی را که این همه با نفرت خو گرفته باور کرد. من؟ خرتر از آنم که محبتی را باور نکنم. اما مطمئن نیستم بتوانیم دوستان خوبی برای هم باشیم. "ر"؟ امروز گفت که از نظرش من خیلی آرام و مهربانم، که مدام از من برای دوستانش حرف می زند و از دوستی با من خیلی خوشحال است. اما حقیقت این است که ما خیلی تفاوت داریم. او نا آرام است. من آرام. او تقریبا همیشه از زندگی ش ناراضی بوده، من تقریبا همیشه راضی. او ازهمه مردها نفرت دارد. من تقریبا از هیچ کس متنفر نیستم. او سردرگم و گنگ است. من می دانم دارم چه کار میکنم. او دارد با زندگی کشتی کج می گیرد. من دارم از زندگی م لذت می برم. احساس می کنم نمی توانم بهش نزدیک شوم. تنها کاری که می توانم کنم این است که از دور تماشایش کنم. نمی توانم کمکش کنم. نمی توانم کمکش کنم. نمی توانم.
.

۵ نظر:

hedieh گفت...

چقدر این متنت رو دوست دارم من

بهار گفت...

رعنای عزیز،

حالا که جامعه ما این قدر بی رحم بوده با فمینیست ها، بگذار تو و من باهاشان بهتر تا کنیم. شاید منصفانه نباشد که بگویی "ر" فمینیست است و بعد ادامه دهی که از نصف دنیا متنفر است. هیچ جای فمینیسم قرار بر نفرت از مردها گذاشته نشده. و اگر "ر" از مردها متنفر است انتخاب شخصیش است.

ف گفت...

دارم فکر می کنم که ای کاش اول فامیل تو "ف" بود. خیلی هیجان اگیز میشد!
عاشق نوشتنتم "ر"

R A N A گفت...

بهار: امیدوارم با نزدیکتر شدن به ر نظرم راجع به فمنیست ها اصلاح بشه. تا به حال مراوده ای باهاشون نداشتم. اما چندتا کتاب داستان از نویسنده هاشون خوندم. و واقعا همین برداشت رو کردم ازشون.
ف: :) ما چاکراتیم

Amin گفت...

بگرد ببین چه كارهایی كردی و میكنی كه آرامی، اگر میخواهی كمكش كنی به او همان ها را پیشنهاد بده.
این را هم یادت نرود، كمك كردن به كسی كه به خودش كمك نمیكند بیهوده است.