یکشنبه، مهر ۰۴، ۱۳۸۹

به جای آن خانم کتابدار لاغر قدکوتاه با ابروهای پیوسته، همه اش یک آقای چاق ریشوی عینکی نشسته.
.

۵ نظر:

s3m گفت...

سر اذان هم که می شودريال یک تیکه موکت بر میدارد و یک جا نماز سبز، از کتابخانه چند دقیقه ای می رود.

اون خانوم ه هم تو دفتر ارطبات با صنعت دیدم، گفتم آمارش رو بدم اگه خواستی باهاش دوست شی ;)
:پی

R A N A گفت...

e, eeee yani dige nemiad ketabkhoone?!

s3m گفت...

نمی دونم!

شایدم بیاد!

دیگه اینقدر آمار ندارم! :پی

آزاده گفت...

اونو مي شناسمش... شبيه يه آقا خرسه ي خرسه ساكت و اهلي شده است ... فكر كن اون خرس هاي مهربون توي كارتون، بزرگ و بالغ و ريشو بشن...
اما اونم مثل اين خانومه آرومه... به قول خودت مسكوتي آرام :)

R A N A گفت...

اوهوم :)