شنبه، مرداد ۰۶، ۱۴۰۳

خطوط محیطی پاک شدن

تهران دودزده گداخته این روزها در مقایسه با برلین سرسبز و خنک، یه جهنم تمام عیاره. جهنمی که همیشه یه چیز تازه برای رو کردن داره. این روزها هم همینطوره. 
اینکه آدم روابطش رو در قالب های گذشته شکل بده، خوبی های زیادی داره. تکلیف همیشه مشخصه. همه چی مثل یه عادت جلو میره بدون اینکه لازم باشه یکسره فکر کنی. ولی من با روابطم یه کاری میکنم که رفتارم در مواجهه با آدمها مثل حل کردن مسئله ریاضی پیچیده است. انگار جایی دعوت بشم، اما تا وقتی درو برام باز نکردن، ندونم که مجلس ختمه، عروسیه یا جلسه کاری. مدام این نگرانی وجود داره که زیادی نباشم، بی ربط نباشم. ناامیدکننده نباشم. قبلن نگران قضاوت بقیه بودم. الان نگران خودمم. میخوام از خودم در مقابل حقیقت محافظت کنم. و کیه که ندونه این، بزرگترین ظلمیه که در حق کسی میشه کرد؟
.

هیچ نظری موجود نیست: