حسین دارد نواختن ساز هنگ درام را یاد می گیرد. شبها، وقتی بچه را می خوابانم صدای تمرینش در خانه بلند می شود و تا مدتی بعد از آن هم ادامه دارد. دیشب فکر می کردم چقدر به شنیدن چنین صدایی احتیاج داشتم. به شنیدنِ از ریتم افتادن و نواختن را رها کردن و باز از سر گرفتن؛ به شنیدن یک ملودی ساده که تکرار می شود و در تکرار، عوضی می شود و باز با تکرارِ بیشتر به خودش باز می گردد. چقدر این روزها شنیدن صدای سازِ یک نوازنده تازه کار برایم معنا دارد. صدای دلگشای تامل که با آوای هنگ در هم می آمیزد. چیزی که در اجرای نوازنده های مطمئن به گوش نمی رسد. دقیقن همان چیزی که من این روزها احتیاج دارم. چون من هم دارم اشتباه می زنم. من هم باید رها کنم و با سرعت کمتر و تامل بیشتر نواختن را از سر بگیرم. و بدانم که بدون بارداری زایشی در کار نیست. و جاده ای که به قرار می رسد نه از دندان به جگر ساییدن، که از سرگرمِ ساز بودن می گذرد.
.
۲ نظر:
همسرتون سبیل دارند؟ اگر بله. من شماها رو دیدم. اگر نه هیچی دیگه خیط شدم.
چه نشانه عجیبی. سبیل گاهی هست گاهی نیست
ارسال یک نظر