نمیدونم روز چندم قرنطینه است. پلیس برلین هنوز عابران پیاده رو جریمه نمیکنه، اما در عمل همه مغازهها و رستورانها و بار و کلابها تعطیل شدن. همه کنسرتها لغو شدن. مهدکودکها، مدارس و دانشگاهها بسته است. بیشتر کارمندها از خونه کار میکنند. درست پرتاب شدیم وسط یک فیلم سینمایی سورئال. هفتههای اول ملتهب بودم. بیشتر بخاطر ایران. حالا که بحران به اینجا هم رسیده اما اصلن ملتهب نیستم. نمیترسم. نگران چیزی نیستم. حالا کم کم آدمهای نگران از ایران باهام تماس میگیرند و حالم رو میپرسند و من تعجب میکنم. انگار اخبار همیشه از دور ترسناکتره. وقتی خودت وسط ماجرا باشی سرت بهش گرمه.
.
دو روز پیش سال نو شد. امسال هیچ آرزویی سر سفره هفت سین نداشتم. امسال همین نو شدن سال، همین شور و شوقی که چند ساعت به زندگیمون آورد مثل برآورده شدن یک آرزو بود. سر سفره هفت سین غرق در لحظه بودم و این بهترین حالها بود برام.
.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر