چهارشنبه، دی ۰۴، ۱۳۹۲

مریضانه

از تعطیلات کریسمس اگر پرسیده باشید، باید بگویم که دو روز اول را کلن بستری بودم. سرما خورده ام. بد. گلو درد و فین فین و عطسه و تب و استخوان درد. چای به چای نمیرسانم و طبعن یک پایم هم توی دست شویی گیر است. بقیه روز را هم روی تخت، یا خِرخِر میکنم و آلمانی میخوانم، یا چرت میزنم. نه حرف زدنم میآید، نه برنامه ریزی، نه کار، نه مرتب کاری، نه هیچ چیز. بعد حیف تعطیلات آدم نیست واقعن؟ 

هیچ نظری موجود نیست: