شنبه، اردیبهشت ۱۶، ۱۳۹۱

و من همیشه آدم حاشیه بوده ام

در پاریس که زندگی کرده باشی هرکجای دنیا که سفر کنی به نظرت مردم قادرند انگلیسی سلیسی(؟) صحبت کنند. وین هم از این قاعده مستثنی نبود. به نظرم شهر خلوت تری آمد از پاریس و مونیخ و برلین و بوداپست. خلوتیِ سوت و کور نه ها. خلوتیِ تراشه های اعصاب. یک مدل خلوتی که سرگرمی ها دم دست ترند. نقشه مترو شهر را فقط با نقشه متروی پاریس مقایسه کنید تا ببینید از چه تفاوتی دارم صحبت می کنم. به نظر خیلی سطحیِ من همه سیستم های وین و پاریس را می شود با نقشه متروشان مقایسه کرد. در وین همه چیز دم دست و بدون دست انداز است. از تماشای اپرا در خیابان گرفته، تا اینترنتِ در دسترس در سطح شهر و مردمی که مدام بستنی می خورند و بچه هاشان را می برند باغ وحش. سیستم فکری شان ساده و متمرکز است. به نظر می آید هیچ وقت دلشان نخواسته دنبال حاشیه باشند. به اصل پرداخته اند. هرچه تیر در تاریخشان پرتاب کردند نشسته وسط هدف. زیاد هم تیر نیانداخته اند ها. همین است که می گویم حاشیه ندارند. از من بپرسی پاریس شهر حاشیه است. مونیخ شهری ست که آدم باید برود تویش گم شود. برلین شهر سخت غمگینی به نظرم آمد.
بعله. در وین بسیار خوش ها برما رفت که از بازگویی شان در این مکان مقدس معذورم. 
.

۴ نظر:

دانیال گفت...

ایول! یکی از مهمترین دلایل من برای مهاجرت نزدیک شدن به معنای جهاندیدگی است. البته می دانم که لزوما این اتفاق با جهان دیدن نمی افتد (چون بیشتر مقصود جهان درون بوده) ولی قطعا می تواند کمک کند.
دیدگاه تو هم از این نظر فوق العاده است که مشخصات شهرها را به درستی تشبیه می کنی به خصائص آدمی و از این طریق دنیای برون را به دنیای درون پیوند می زنی.
خوش بگذره و به قول ثنایی:
شاد زی با سیه چشمان شاد
که جهان نیست جز فسانه و باد

دانیال گفت...

راستی میگن امروز تولدتون است! برات سالی رو آرزو میکنم که تا یک عمر شیرینی یادش زیر زبونت بمونه

اسم مستعار گفت...

حالا بگو در این مکان مقدس. با اسم مستعار بگو ولی :دی

R A N A گفت...

دانیال: مهاجرت به سلامت :)
اسم مستعار: واسه خودم که اسم مستعار نمی تونم بذارم که عزیزم. لو میره