دوستت دارم جمله ساده و کوتاهیست که فکر میکردم میشود به آن تکیه کرد. حالا که نگاه میکنم میبینم هر وقت چیزی را به دوست داشتن سپردم، از بیخ خراب شد. زیادی روی این دو کلمه حساب باز کرده بودم. هر جا که گیر میکردم دوست داشتن را از زیر عبا بیرون میکشیدم به این امید که مثل عصای موسی برایم راه بگشاید. البته که مشکل از کلمه نبود. مشکل منم که خودم را به دوست داشتن سنجاق میکنم. که معطل مینشینم عشق معجزه کند.
امروز فکر میکنم دوست داشتن مثل بنزین است. همانقدر خانمانسوز اگر کبریت بگیری زیرش. همانقدر سیاه و زننده، اگر مثل گلاب بپاشی روی سر مردم. و همانقدر پیش برنده اگر بتوانی بریزی در موتور زندگی. عشق هم مثل هیچ چیز دیگری مقدس نیست. هیچ کس با دوست داشتن، یا نداشتن پاک یا گناهکارنمیشود.
.