چهارشنبه، اردیبهشت ۱۰، ۱۳۹۹

باباجون

رادیو مرز رو گوش میدادم اپیزود مربوط به افرادی که عزیزی رو در اثر کرونا از دست دادند. وقتی از آخرین بار که پدرهاشون رو دیده بودند حرف می‌زدند، از آمبولانس‌هایی که اومده بودند توی حیاط خونه و مریض رو سوار کرده بودند، یاد پدربزرگم افتادم. هفده سال پیش بود که یه آمبولانس اومد تو حیاط خونه‌مون و پدربزرگم رو سوار کرد و برد. بیمارستان که بستری بود بچه‌هاش می‌رفتند دیدندش اما ما نوه‌ها نرفتیم. اصلن به ذهنم هم نمی‌رسید برم ملاقات. مطمئن بودم برمی‌گرده به خونه. ولی دیگه برنگشت. درست هفده سال پیش در چنین روزی برای همیشه رفت. باورم نمیشه این همه سال گذشته و نصف عمرم رو بدون باباجون گذروندم. از مدرسه که میومدم اول در خونه اونا رو باز می‌کردم و سلام می‌کردم. باباجون همیشه ست بیژامه و پیرهن ابریشم‌دوز تنش بود. تو خونه خیلی مرتب لباس می‌پوشید، بیرون از خونه که بماند. مامانم میگه بچه که بودم فکر می‌کردم بابام مهندسه، چون همه بهش می‌گفتند آقای مهندس. میگه وقتی فهمیدم کارمنده باورم نمی‌شد. حقیقتن هم به وقار و متانت و نشست و برخواستش می‌خورد که وزیر وکیلی چیزی باشه. البته وزیر وکیل زمان شاه.
هر روز عصر وقتی از پنجره اتاقم می‌دیدم که توی حیاط داره باغچه رو آب می‌ده یه نوری توی دلم روشن می‌شد. دیگه نگم که یک مرتبه نبودنش تو خونه‌مون چقدر سخت بود. یادم میاد مراسم خاکسپاریش هم نرفتم. دقیقن همون روز امتحان المپیاد ریاضی داشتم و چون مرحله دوم بود بنظر مامان و بابا مهم بود و باید شرکت می‌کردم. مخالفتی هم نکردم. 
امروز داییم یکی از عکس‌های باباجون رو فرستاد توی گروه و یادم افتاد آخرین بار که دیده بودمش، تو حیاط خونه‌مون بود وقتی سوار آمبولانس می‌شد. 
دلم براش خیلی تنگ شد. 
.

۳ نظر:

مهبانو گفت...

سلام نوشته هاتون رو تا یه سال پیش خوندم. ارتباط خوبی باهاش احساس کردم. خصوصا با نوشته هایی که در مورد مهاجرت داشتید. با اینکه هنوز اینجا هستم و پر از شوق برای رفتن، نمیدونم چرا غم غربت تون رو کاملا حس کردم. انگار هنوز نرفته غمگینم. در حالی که دارم برای رفتن خودمو به اب و اتش هم میزنم. چقدر تناقض

Ehsan گفت...

روحشون شاد. یادمه چندین سال پیش، یه متنی نوشتی و از صلابت و منش پدربزرگت نوشتی، و به درختی تنوند و استوار تشبیه شون کردی. یادشون گرامی :)

R A N A گفت...

مرسی احسان جان. چه خوب یادت مونده. البته اون پست برای اون یکی پدربزرگم بود. :)