در فرودگاه استانبول و منتظر پرواز به تهرانم.احساس خوشبختي ميكنم. هفته ي خيلي شلوغ و ملتهبي داشتم. ماه هاي ملتهبي داشتم، يا داشتيم. حالا اما احساس ميكنم سربالايي شك و ترس را با چنگ و دندان بالا آمديم. حالا لم داده ايم آن بالا و حتي از خستگي راه هم كيفوريم. جايي كه رسيديم از آنكه فكر ميكرديم بهتر بود. فراخ تر و آرام تر و آفتابي تر. خوشحالم كه حالا هر دو راضي و آرام و خوشبختيم. هرچند هيچكدام باور نميكنيم كه تا چند روز ديگر همسر ديگري خواهيم بود.
بعد. اولين پستي بود كه با موبايل نوشتم و خيلي سخت بود! اما خواستم بنويسم كه يادم بماند.
.
۴ نظر:
خیلی از ته دل تبریک. بهترین آرزوها رو دارم براتون.
tabrik migam ;)
مبارک باشه :)
چقدر خوب، چقدر عالی، از ته دل خوشحالم :)
مبارک باشه! ردیف باشین!
ارسال یک نظر