دوشنبه، شهریور ۳۱، ۱۳۹۳

من و این اتاق خالی بزرگ

هفته دیگر در کار جدیدم دوماهه می شوم. 
آن استرس فراوان اولیه از روی شانه هایم برداشته شده. خوشحالم چون مطمئنن نمیتوانستم دوام بیاورمش. این هفته دو روز میروم وین و درباره ایده ها و برنامه هایم با اینس صحبت میکنم. برنامه خیلی چیز خوبی ست. وقتی آدم برسد به آن مرحله که بتواند برای کارش برنامه بنویسد انگار یک چراغ قوه در مغزش روشن شده. 
کلن مشکل من در جوامع بیگانه این است که نمیتوانم فضای خودم را اشغال کنم. میدانید، مردم در شرکت به عنوان مسئول فلان بخش، برای آدم یک فضایی درنظر میگیرند یا از آدم انتظار دارند. من این فضا را پر نمیکنم. حالا شرم و حیای شرقی ست یا اعتماد به نفس کم نمیدانم. نتیجه اش اما این است که جایگاه اجتماعی خودم را پیدا نمیکنم و بنظر میرسد خوب اینتگریت نشدم و بلد نیستم معاشرت کنم.
حالا فضا چیست؟ فضا مثلن شوخی کردن با مدیر و همکار است. فضا نظر دادن (یا درابتدا همان سوال پرسیدن) مکرر در جلسات است. فضا مرخصی را بدون گردنِ کج گرفتن است. فضا برای مخالفت با برگزاری فلان جلسه در فلان تاریخ، توضیح ندادن است.  فضا به رسمیت شناختن حق لذت بردن از انجام کار، به رسمیت شناختن حق اشتباه کردن و ندانستن، و در یک کلام خودت را به رسمیت شناختن است. 
من سوالهایم را مثلن در جلسات گروهی، در یک برگه یادداشت کرده، در زمان استراحت میپرسم. چرا؟ چون فکر میکنم این آدمهای مدیر و با تجربه همه شان جواب این سوالها را میدانند و من نباید وقت جمع را برای سوالهای خنگولی خودم تلف کنم. درصورتی که بخشی از وقت جمع متعلق به من است. اگر نبود، من آنجا روی آن صندلی چکار میکردم؟
اگر آدم فضای مربوطه را اشغال نکند، انگار دست و پایش را جمع کرده باشد. یک جورهایی تحت فشار است. همه جا هست، اما کم است. به اندازه یک آدم نیست. تحت یک فشار اضافه است. فشار آن فضای اضافه ی خالی. فشار جدا افتادگی. نمیدانم چطور بگویم. 
البته زبان و فرهنگ ناآشنا ناخودآگاه اجازه نمیدهد آدم فضایش را کامل پر کند. اما برای من فقط اینها نیست. احساس میکنم تا بحال در جمع ها و جلسات بجز حجم فیزیکی م هیچ فضای دیگری بخودم اختصاص نداده ام. البته قطعن اوضاع به این وخامتی که توصیف میکنم نیست و خود-کم بینی نویسنده در همین پست، نشان دیگری بر وجود مشکل وارده است. 
خلاصه در قدم اول برنامه داشتن حالم را خیلی خوب کرد، در قدم بعد باید سعی کنم فضای خودم را تصاحب کنم. یعنی از وین که برگردم، تمرکزم را میگذارم روی فضا گرفتن. حالا چطور؟ هنوز نمیدانم. 
اگر کسی بلد است، لطفن یاری برساند. 


۶ نظر:

عتیق گفت...

یه راهش اینه که وقتی خودت فضا نمی گیری اجازه بدی که اونها تو رو وارد کنن و نظرت رو بپرسن. برای این کار یه روش خیلی خوب اینه که به شکل داوطلبانه چیزهایی رو که بلدی ولی فکر می کنی اونها بلد نیستن ارائه بدی. در نتیجه اونها کم کم خودشون توانایی های تو رو می شناسن و بهت به اندازه ای که لازمه فضا می دن. اونوقوت بدون اینکه خودت بفهمی کم کم می بینی که توی جای خودت هستی.
مثلا من تصمیم دارم که امسال به صورت کاملا داوطلبانه برای لابراتوارمون یه همایش یه روزه برگزار کنم. الان اگه به استادها بگم خیلی به نظرشون کار سختی میاد ولی من چند بار این رو تجربه کردم قبلا و مطمئنم که می تونم.
یه چیز دیگه... پرسونالیزه کردن فضای فیزیکی هم به اینکه فضای غیر فیزیکی هم شکل خودش رو پیدا کنه کمک می کنه.

شایان غیاث‌الدین گفت...

خب باهاشون نمیشه دوست و رفیق شد؟ از سوراخهای رزومه چه خبر؟!
راستش را بخواهی، به طور اتفاقی موزیک فیلم زز را پیدا کردم و یادت افتادم. همان درخت پرتقال دوست داشتنی!

جوبلانی گفت...

من مشابه این مشکل رو دارم و زمانی خودش رو نشون میده که به نظر شخص خودم به اندازه کافی رو مطلب مورد بحث تسلط ندارم. (گو اینکه خیلی از مواقع، در طول جلسه متوجه شدم که حداقل به اندازه بقیه افراد حاضر اطلاعات داشتم) به نظرم مربوط به اعتماد به نفس هست. راه حل من مطالعه کافی روی بحث های مختلف جلسات و حفظ تسلط نسبی روی موضوعات کاری اختصاصی برای جلسه های سورپرایزی هست. البته اینم هست که بعد 6 ماه کار معمولا ادم فضای نسبی خودش رو پیدا میکنه

ناشناس گفت...

خوب من هم این مشکل رو داشته و کمی دارم.... اولین نکته اینه که مطمئن باشید هیچ کس به اندازه شما در مورد حوزه کاری تون تسلط نداره...مثله وقتی که از پایان نامه مون دفاع میکنیم...حتی استاد راهنما هم به اندازه ما نمی دونه چه اتفاق تو پایان نامه افتاده....پس به دانسته هاتون اعتماد کنید
بعد اینکه اطلاعات کلی در پیشینه کارتون و فرایندهای کاری بدست بیارید چون یه وقتایی شما ممکنه یه چیزی بگید که قبلن تو اون سازمان سابقه ایی داشته و تو جلسه همه از اون خبر داشته باشن و بی اطلاعی شما یک مقدار به چشم میاد ...هر چقدر که اینجور موارد بی اهمیت باشن اما دیگران اگر قصد داشته باشن شما رو در موضوع تازه وارد قرار بدن زیاد از این نکته ها استفاده میکنن....پس با قدیمی ها و مطلعین دلسوز صحبت کنید تا اطلاعاتتون زیاد بشه

ناشناس گفت...

بعد هم اینکه خودتون را همه جا با عنوان جدید معرفی کنید....کم کم باورتون میشه...

R A N A گفت...

مرسی از همه تون
:*