بدون شک صبح روزی که در شبکه های بین المللی، به
دور از هیاهوهای سیاسی جمهوری اسلامی، خبر به رسمیت شناخته شدن کشور فلسطین را
خواندم یکی از شادترین روزهای زندگی م بود. شعفی که خودم را هم غافلگیر کرده بود.
شاید اگر ایران بودم خیلی بی توجه از کنار این خبر میگذشتم. شاید حتی فراموشم
میشد. نمیدانم. هیچ وقت درمورد درگیری فلسطین و اسرائیل کنجکاو نبودم و حتی
نمیدانستم (نمیدانم؟) اختلاف برسر چیست. اما در ذهنم نمونه بارز یک نبرد بی
سرانجام بود. مصداق ناتوانی، زجر و ضجه. یک گره کور بود که مطمئن بودم تا ابد کور
میماند. برای همین وقتی در یک صبح معمولی بی که منتظر خبر خوبی باشم، بی که اصلن
منتظر خبری باشم، در پاراگراف بندی دوستونه ی ساده و باوقار، با جملات روشن و بی طمطراق انگلیسی خواندم که کشور فلسطین به رسمیت شناخته شد، چیزی در اعماق وجودم
تکان خورد و فهرست بلند بالای ناممکن ها در ذهنم یک به یک خط خورد. پس می شود
ایستاد. پس تن دادن و تسلیم شدن پایان محتوم تمام فشارها نیست. پس صلح و سازش تنها
راه حل همه مشکلات نیست. به خودم میبالیدم که پیش از بقیه دنیا فلسطین را به رسمیت
شناخته بودم. برای اولین بار در زندگی م احساس کردم که جای درستی بدنیا آمده ام.
بالاخره پیروزی خون بر شمشیر پایش را از ادبیات و تاریخ به دنیای زندگان میگذاشت و
من نمیتوانستم اشک و لبخند همزمان و ناگهانم را مهار کنم. به مانیتور خیره بودم و این
شعر در سرم تکرار میشد " و در خالی ترین لحظات می آید لحظه ی کامل..*" این لحظه ی تکراری تاریخ برای اولین بار در
زندگی من رخ میداد. یا بهتر است بگویم برای اولین بار شاهدش بودم.
از آن روز به بعد مدام صلح و سازش را که چندسالی
ست حلال بی دردسر تمام فشارهای زندگی م شده، نکوهیده ام. دیگر نمی توانم به خودم و
انعطاف پذیری م افتخار کنم. اسمش را حتی نمیتوانم بگذارم انعطاف پذیری. اسمش به
رسمیت نشناختن است. به رسمیت نشناختن خودم و خواسته هایم. خودم و توانایی هایم و
خودم و شایستگی هایم. از آن روز زنی درونم مدام سنگ پرتاب می کند. دلم میخواهد این
نبرد زیاد کش نیاید. دلم میخواهد زن درونم هرچه زودتر تسخیرم کند. که زودتر خودم
باشم. که خودم را به رسمیت بشناسم. که بتوانم لااقل بپای خودم بایستم، اگر بپای
هیچ سرزمین و پیشه و آدم دیگری نتوانستم.
۶ نظر:
این به رسمیت شناخته شدن، خیلی هم به حکم کشور مستقل شدن نبود
به علاوه سرزمین هاشون هرگز بهشون برگردونده نخواهد شد
به علاوه، متاسفانه کوچکترین درکی ندارم از اینکه این موضوع چرا می تونه مهم باشه
برای دولت ها، البته مهمه چون باید بهانه ای برای کل کل داشته باشن
برای مردم فلسطین و اسراییل هم اوکی، مهمه
اما برای بقیه دنیا چرا باید مهم باشه؟
اگه مهم بود، چرا روز اول که اشغال شروع شد از اسراییل حمایت کردند؟
همش مسخره است
مهمه.
یکی دو هفته بعد سازمان ملل بیانیه داد و اسرائیل رو محکوم کرد و خواستار ترک عراضی اشغالی شد! تا به حال سابقه نداشته.
وقتی به عنوان کشور رسمیت داشته باشه خیلی ساده تر میشه از حقوق ملتش دفاع کرد. قوانین بین المللی برش صدق میکنه
1.فلسطین هیچوقت به عنوان یک "کشور" به رسمیت شتاخته نشده، بلکه تنها تشکیلات خودگردان فلسطین صاحب یک کرسی در سازمان ملل شده که تازه حق رای هم نداره! و این با کشور مستقل شدن خیلی فرق داره!
2. اگر به نقشه اسراییل-فلسطین نگاه کنید میبینید که مستقل شدن فلسطین به عنوان یک کشور خیلی پیچیده است و تقریبا" در وضعیت فعلی محاله!
3. دفعه ی اولی هم نیست که سازمان ملل رفتار اسراییل رو محکوم میکنه! و این ربطی به کرسی فلسطین نداره
4. اراضی اشغالی درست هست، نه "عراضی" :)
5. ضمن اینکه توصیه میکنم تاریخ پیدایش اسراییل و مجادلاتشون با اعراب رو هم یکم مطالعه کنید، داستان همش اون چیزی نیست که ما میبینیم
خانوم ناشناس
1. چوب بدم بزنی؟
2. در متن پست نوشتم که نمیدونم اختلاف سر چیه که معنی ش اینه که نخواستم بدونم وگرنه گوگل را خدا برای چه افریده بود؟
3. فرمایشات سیاسی و تاریخی شما هم درست.
It saddens me to think some fail to see the metaphorical aspect of this post. I'm sure followers of this blog don't have any problems with what you've said. Personally, I felt the post fitted rather well with the tone of the days we're in - i.e. Nowruz, etc
People should stop taking things literally
Rana, I don't think having the new heading on your blog is necessary. You don't have to accommodate the views of people who visit your blog. Those who know you, don't read your posts primarily to increase their knowledge of politics. They can go to other places for that purpose.
Yours is a totally unique and personal look towards life and all that it entails. There's no need to change that.
I suggest you remove the heading.
Even if we want to go into some of the politics of this issue, I would like to echo what you have said in the post. I was also following the news during the time the General Assembly voted on this issue. The stance of many Western countries was interesting to see. Many of the previously staunch allies of Israel re-thought their positions. Australia, always a country thought to be a loyal ally of Israel, for the first time voted against her. Even the foreign minister of Australia, Bob Carr, threatened to resign from his post if the government voted against the proposition of accepting Palestine.
As a long-time observer of Australian politics, I know these things don't happen easily and without enough support/consensus. In the end, Australia abstained from the vote, due to issues relating to their Security Council seat, but the gesture in itself was praiseworthy. It allowed for vigorous public debate on the issue of Palestine.... which validates your view of "thinking outside of the box, and breaking stereotypes"
Interestingly, the only countries who voted against the recognition of Palestinian statehood were the US, it's lapdogs and some irrelevant island nations.... but I digress .
Nevertheless, I do agree that the move was symbolic, but it has potential to set in place motions for the relevant parties to move ahead to a more sustainable solution.
Remove the new heading on your blog. Thanks
Another small victory
:)
http://www.guardian.co.uk/technology/2013/may/03/google-palestine-palestinian-territories
ارسال یک نظر